یادداشت ویژه: چرا باید از فوتبال نوشت!
آی اسپورت- نیمهی خالی لیوان اینکه کار دیگری بلد نیستیم. از این بدبینی رخوتزا اما اگر بگذریم، به این میرسیم که تا بدانیم و جهان به سامانتر شود. گمانِ هولناکی است دنیای بدون نوشتن و بی فوتبال، دو افسون کهنه و نو دنیای ما.
از عشق گریزی نیست. فوتبال عشق ماست و نوشتن هم. شاید مینویسیم تا تصویرهایی بسازیم از این عشق. چه، ماندگاری در گرو شناختن و تصویر کردن است. شاید بعدها، استادیوم آزادی را فقط با عکسی به یاد بیاوریم که مردم پرش کردهاند. علی دایی را با مصاحبهای که در آن از زمین و زمان شاکی است. وقتی میگویند آذربایجان، یاد تماشاگرهایی بیفتیم که یاشاسین را به کلمهای تبدیل کردند برای همهی زبانها. سبزیِ هر چمنی، یاد یک بازی خوب را برای ما زنده کند. یاد یک دوستِ پایه را شاید. وقتی از پول حرف زدند یادمان بیفتد صفرهای میلیارد را وقتی یاد گرفتیم که یک روزنامه ورزشی برای رقم قرارداد بازیکنی تیتر کرده بود. کلمهی علم، ما را یاد مستطیلهای سبزرنگ با خطها و فلشها و دایرههای رنگی بیاندازد و عبارت مدیریت، آدمهایی را به یادمان بیاورد که هرگز از ما و با ما نبودند. شاید سالها بعد، وقتی میگویند آزادی، یاد ورزشگاهی بیفتیم که جوانی ما را خرید؛ به ثمن بخس آزادیِ فریاد زدن و فحش دادن.
و مینویسیم تا لذت ببریم. همان طور که فوتبال میبینیم برای لذت بردن. اینجا شاید جایی برای رستگاری نباشد اما آسودهگی خلسهوار و سیال یک بازی، وقتی که تو را از جهان پیرامون جدا میکند، آسمانیترین حسی است که یک عشقِ فوتبال تجربه کرده است. و باقی همه بیحاصلی و بیخبری دنیایی که یادمان دادند فانی است. پس، اجازه بدهید با این خیال خوش باشیم که خیام هم اگر هنوز بود، جایی کنار ما، یک فوتبالی تمام عیار بود.
«حقیقت آینهی بزرگی بود که شکست و حالا هر تکهاش بخشی از آن را نشان میدهد». دیروز استادی در تلویزیون خودمان به این عقیده فحش میداد. ما اما، با احترام به ایشان، دنبال حقیقت در آینهی فوتبالایم. با این آرزو که همین دانش اندک، به کارمان آید و آن قدر مومن باشیم که به حق و حقیقت وفادار بمانیم؛ در فوتبال و نوشتن.
نظر دهید