گفتوگوی مفصل با هوتن قلعهنویی درباره شب تصادف؛ داستان کامل پورشه زردرنگ
از آنجا که زوایای تاریک این ماجرا به علت مرگ هر دو سرنشین این خودرو شاید تا همیشه پنهان بماند، اعضای تحریریه مجله زندگی ایدهآل در گفتوگو با هوتن قلعهنویی روایت او را از اتفاق شنیده اند. چون او کسی بود که شاید بیشتر از همه اسمش در این تصادف برده شد و خودش بیشتر از همه میخواست بداند چه بلایی سر ماشینش آمده است. مدت زیادی از تولدت نمیگذرد، درست است؟بله؛ من فروردین 1375 به دنیا آمدهام و به تازگی 19 ساله شدهام. اولین سوالی که در ذهن مردم است اینکه چند سالگی گواهینامه گرفتی که اینقدر داستان ماشینها و تصادفهایت خبرساز شده است؟18 سالگی گواهینامه گرفتم البته داستان تصادفهای من اکثرا شایعه بوده است مثلا چند وقت پیش گفتند هوتن با مازاراتی در شمال تصادف کرده است در صورتی که آن زمان من اصلا مازاراتی نداشتم و تصادفی هم نکردم و چند ماه بعد ازآن موضوع مازاراتی خریدم. اولین ماشینی که خریدی مازاراتی بود؟نه؛ اولین ماشینم 206 بود که همان زمانی که گواهینامه گرفتم خریدم. یعنی قبل از اینکه گواهینامه بگیری سوار ماشین نمیشدی؟چرا گاهی سوار میشدم چون قبل از اینکه گواهینامه بگیرم، رانندگی را از مامانم یاد گرفته بودم. یک 206 را له کردی تا رانندگی یاد بگیری؟نه؛ خدا را شکر من تا به حال تصادف نکردم و از اول احتیاط میکردم. میتوانیم بگوییم که هوتن یک ماشینباز حرفهای است؟نه؛ ماشینباز نیستم ولی هرکسی در زندگیاش یکسری علایقی دارد من هم به ماشین علاقه زیادی دارم. اما علاقه اول من به فوتبال است.
بریم سراغ پورشه زرد. اولین سوالم این است که تو متاسف نشدی آن ماشین را به درخت کوبیدند؟من آن ماشین را خیلی دوست داشتم. خیلی تک بود و هر جا میرفتیم همه از آن عکس میگرفتند. چرا فروختیش؟من یک سال بود این ماشین را داشتم ولی ازش خسته نشده بودم. شاید یکی از دلایل فروش این ماشین پدرم بود. میگفت تو با این سن کم وقتی با این ماشین در خیابان رانندگی میکنی دل بچههای مردم آب میشود و میگویند کاش ما هم میتوانستیم چنین ماشینی سوار شویم.یعنی به خاطر حرف پدرت ماشین را فروختی؟البته خودم هم دیگر میخواستم بفروشمش چون یک سری مسائلی پیش آمده بود که صلاح نبود نگهش دارم مثلا در خیابان میگفتند پورشه زرد مال پسر قلعهنویی است و فحش میدادند. به کی فروختی؟به یکی از دوستای صمیمیم فروختم.بعد این دوستت ماشین را به آقای ربانی فروخت؟من پسر آقای ربانی را اصلا نمیشناختم و با خانوادهشان هم آشنایی نداشتم ولی بعد از این حادثه مطالبی در اینستاگرام و جاهای دیگر دیدم که خیلی ناراحت شدم. مصاحبه پدر ایشان هم خیلی ناراحتم کرد که اصلا لحنشان درست نبود و میتوانستند با لحن بهتری صحبت کنند. مثلا گفته بودند ما در زندگیمان پراید هم نداشتیم یا خانه 18 میلیاردی نداریم. من در اینستاگرام زیر کامنتها را دیدم که مردم نوشتهاند چون نوه آیتالله ربانی بوده پورشه سوار میشده یا اینکه 5 صبح با یک دختر چه کار میکرده. درحالیکه این پورشه اصلا برای محمدحسین نبوده بعد از این ماجرا من خودم این خانواده را شناختم و دلیلی شد که بروم در موردشان تحقیق کنم. تا حالا حتی با ایشان سلام و علیک هم نداشتم. ولی این چیزی که مردم نوشتند که پورشه زرد برای نوه آیتالله ربانی بوده یا از کجا آورده اصلا درست نبود. اون بنده خدا توی ماشین نشسته بود ولی ماشین برای او نبود که آنقدر بازتاب داده شده است. من 3 روز قبل از ماجرا ماشین را به یکی از دوستانم فروختم و یک ماشین از او خریدم.ولی چون هنوز پلاک فک نشده بود اسم من در آن اتفاق آورده شد. ما دوست داریم ماجرای این پورشه زرد را از زبان تو بشنویم و اگر تو بخواهی حقیقتی که میدانی را پنهان کنی به ضرر خودت است. اگر صلاح کسی را در نظر بگیری و چیزی را نگویی حتما خودت زیر سوال میروی؟من که در آن شب نبودم و نمیدانم چقدر روایتی که شنیدم درست است اما کسی که برای من تعریف کرد خودش در ریز ماجرا بوده و من به او اعتماد کامل دارم. طبق گفتههای ایشان آن شب دوستم که ماشین را خریده بود به همراه خانوادهاش، محمدحسین و خانوادهاش، آن خانم و یک سری از اقوامشان در یک مهمانی خانوادگی بودند و این دو نفر برای خرید بیرون میروند. متاسفانه ساعت 5 صبح در خیابان شریعتی با سرعت حدود 205 کیلومتر از روی سرعتگیر میپرند و ماشین تعادلش را از دست میدهد و به جدول برخورد میکنند و پس از آن از روی جدول رد میشوند، با درخت برخورد میکنند و متاسفانه فوت میکنند. آن ماشین خیلی سرعت داشت و نمیشد با آن مثل ماشینهای معمولی رانندگی کرد و گاز داد یعنی استایل ماشین سرعت داشت و صدای اگزوزش بد بود. اونم با سرعت 205 تا در خیابان شریعتی. گفتی ماشین را فروختی که تو چشم نباشی، اما رفتی یک ماشین بهتر خریدی؟آن ماشین کاراکتر خاصی داشت؛ رنگش و استایلش. این پورشهها استایل خاصی دارند. شما یک بنز s500 کنار این پورشه بگذارید همه به این پورشه نگاه میکنند با اینکه بنز چند برابر آن قیمت دارد.
بریم سراغ پورشه زرد. اولین سوالم این است که تو متاسف نشدی آن ماشین را به درخت کوبیدند؟من آن ماشین را خیلی دوست داشتم. خیلی تک بود و هر جا میرفتیم همه از آن عکس میگرفتند. چرا فروختیش؟من یک سال بود این ماشین را داشتم ولی ازش خسته نشده بودم. شاید یکی از دلایل فروش این ماشین پدرم بود. میگفت تو با این سن کم وقتی با این ماشین در خیابان رانندگی میکنی دل بچههای مردم آب میشود و میگویند کاش ما هم میتوانستیم چنین ماشینی سوار شویم.یعنی به خاطر حرف پدرت ماشین را فروختی؟البته خودم هم دیگر میخواستم بفروشمش چون یک سری مسائلی پیش آمده بود که صلاح نبود نگهش دارم مثلا در خیابان میگفتند پورشه زرد مال پسر قلعهنویی است و فحش میدادند. به کی فروختی؟به یکی از دوستای صمیمیم فروختم.بعد این دوستت ماشین را به آقای ربانی فروخت؟من پسر آقای ربانی را اصلا نمیشناختم و با خانوادهشان هم آشنایی نداشتم ولی بعد از این حادثه مطالبی در اینستاگرام و جاهای دیگر دیدم که خیلی ناراحت شدم. مصاحبه پدر ایشان هم خیلی ناراحتم کرد که اصلا لحنشان درست نبود و میتوانستند با لحن بهتری صحبت کنند. مثلا گفته بودند ما در زندگیمان پراید هم نداشتیم یا خانه 18 میلیاردی نداریم. من در اینستاگرام زیر کامنتها را دیدم که مردم نوشتهاند چون نوه آیتالله ربانی بوده پورشه سوار میشده یا اینکه 5 صبح با یک دختر چه کار میکرده. درحالیکه این پورشه اصلا برای محمدحسین نبوده بعد از این ماجرا من خودم این خانواده را شناختم و دلیلی شد که بروم در موردشان تحقیق کنم. تا حالا حتی با ایشان سلام و علیک هم نداشتم. ولی این چیزی که مردم نوشتند که پورشه زرد برای نوه آیتالله ربانی بوده یا از کجا آورده اصلا درست نبود. اون بنده خدا توی ماشین نشسته بود ولی ماشین برای او نبود که آنقدر بازتاب داده شده است. من 3 روز قبل از ماجرا ماشین را به یکی از دوستانم فروختم و یک ماشین از او خریدم.ولی چون هنوز پلاک فک نشده بود اسم من در آن اتفاق آورده شد. ما دوست داریم ماجرای این پورشه زرد را از زبان تو بشنویم و اگر تو بخواهی حقیقتی که میدانی را پنهان کنی به ضرر خودت است. اگر صلاح کسی را در نظر بگیری و چیزی را نگویی حتما خودت زیر سوال میروی؟من که در آن شب نبودم و نمیدانم چقدر روایتی که شنیدم درست است اما کسی که برای من تعریف کرد خودش در ریز ماجرا بوده و من به او اعتماد کامل دارم. طبق گفتههای ایشان آن شب دوستم که ماشین را خریده بود به همراه خانوادهاش، محمدحسین و خانوادهاش، آن خانم و یک سری از اقوامشان در یک مهمانی خانوادگی بودند و این دو نفر برای خرید بیرون میروند. متاسفانه ساعت 5 صبح در خیابان شریعتی با سرعت حدود 205 کیلومتر از روی سرعتگیر میپرند و ماشین تعادلش را از دست میدهد و به جدول برخورد میکنند و پس از آن از روی جدول رد میشوند، با درخت برخورد میکنند و متاسفانه فوت میکنند. آن ماشین خیلی سرعت داشت و نمیشد با آن مثل ماشینهای معمولی رانندگی کرد و گاز داد یعنی استایل ماشین سرعت داشت و صدای اگزوزش بد بود. اونم با سرعت 205 تا در خیابان شریعتی. گفتی ماشین را فروختی که تو چشم نباشی، اما رفتی یک ماشین بهتر خریدی؟آن ماشین کاراکتر خاصی داشت؛ رنگش و استایلش. این پورشهها استایل خاصی دارند. شما یک بنز s500 کنار این پورشه بگذارید همه به این پورشه نگاه میکنند با اینکه بنز چند برابر آن قیمت دارد.
۹ نظر
محمد
دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۴، ۱۸:۲۲-
دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۴، ۱۹:۰۰اکبر مولایی
دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۴، ۱۹:۱۸محسن
دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۴، ۱۹:۲۰-
دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۴، ۲۱:۳۵-
دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۴، ۲۳:۳۸سینا
سه شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۳۸حیف ایت الله املشی
-
شنبه ۹ خرداد ۱۳۹۴، ۱۸:۱۲-
شنبه ۹ خرداد ۱۳۹۴، ۱۸:۱۲