به بهانه 22 سالگی علیرضا جهانبخش/ هافبک-فرشته
آی اسپورت- علیرضا و اعتماد به نفس، توی تبریز به هم رسیدند. وقتی که در لباسِ داماش، توپ را با ساقهایش بغل گرفت و تا آنجا فرار کرد که مطمئن شود گل اولتیمش به ماشینسازی را ساخته است. همان وقتها بود که نشریات محلی در ستایشِ این لحظه نوشتند:«درایت»و این واژه برای پسری در نزدیکیِ 19 سالگی، خودِ معجزه بود. پسری که کمی بعد، ته ماندههای ناشناختگی را با ضربه نهاییاش به سقف دروازه فجر نابود کرد و زیاد طول نکشید تا بازیکن همه کاره رشتیها باشد. او برای محبوب شدن در شهرِ محل بازی، به چشمهای رنگی و عضلههای برامده و فیلترهای اینستاگرام نیاز نداشت و فقط کافی بود کمی حرف بزند و همه ببینند که چطور میشود یک سالِ تمام شادیِ پس زمینه موجهای مکزیکی عضدی را ساخت و مثلِ روز اول آرام وخجالتی باقی ماند. هافبک-فرشته سمتِ چپ،خوبتر از آن بود که همانجا بماند. پسرِ متولدِ مرداد حالا در بیست و دو سالگیِ مهیای سومین فصلِ حضورش در فوتبال اروپا می شود. زودشکوفا شدن، انگارِ خصلت مشترک همه آدمهای متولد این ماه است. اگر آلدوس هاکسلی توی 17 سالگی رمان اولاش را نوشته، اگر علی حاتمیِ جادوانه توی بیست سالگی تئاتر روی صحنه برده، اگر مسعود کیمیایی توی 28 سالگی با قیصر گل کرده و اگر محسن چاوشی در 36 سالگی هشت آلبومِ رسمیِ پرطرفدار دارد، علیرضا جهانبخش حالا با پیراهن شماره 9، کیک تولدش را از باشگاه سوم فصلِ گذشته اردیویزی گرفته و خیلی زود منجمان در یورولیگِ رویتاش خواهند کرد.
البته که حضور در فوتبال هلند در این سن، تجربه درخشانی محسوب می شود اما برای علیرضا آرزوهای مرتفعتری کنار گذاشته ایم. آنقدر بالا که برفِ جزیره روی شانههایش بنشیند و توی باکسینگ دی تماشایش کنیم و هواداران انگلیسی همه مشقتها را به جان بخرند و برای نام خانوادگی دشوارش، قافیه و شعار ردیف کنند. جهانبخش، هیچوقت درگیر گذشته نبود و امیدواری به آینده اش، درست از همین جا آغاز می شود. او به جای بزرگ شدن به عادت فخر به فقر و فکر کردن به اینکه فوتبال را توی کدام زمین خاکی کدام نقطه دنیا شروع کرده، به این فکر می کند که توی کدام استادیوم پنج ستاره دنیا فوتبالاش را تمام خواهد کرد. او توی فکر کردن هم همانقدر رو به جلوست، که توی زمینِ مسابقه.
کدخیر:9405
البته که حضور در فوتبال هلند در این سن، تجربه درخشانی محسوب می شود اما برای علیرضا آرزوهای مرتفعتری کنار گذاشته ایم. آنقدر بالا که برفِ جزیره روی شانههایش بنشیند و توی باکسینگ دی تماشایش کنیم و هواداران انگلیسی همه مشقتها را به جان بخرند و برای نام خانوادگی دشوارش، قافیه و شعار ردیف کنند. جهانبخش، هیچوقت درگیر گذشته نبود و امیدواری به آینده اش، درست از همین جا آغاز می شود. او به جای بزرگ شدن به عادت فخر به فقر و فکر کردن به اینکه فوتبال را توی کدام زمین خاکی کدام نقطه دنیا شروع کرده، به این فکر می کند که توی کدام استادیوم پنج ستاره دنیا فوتبالاش را تمام خواهد کرد. او توی فکر کردن هم همانقدر رو به جلوست، که توی زمینِ مسابقه.
کدخیر:9405
۳ نظر
-
چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۴، ۱۸:۱۰رامبدعالی
چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۴، ۲۲:۰۶دنیا فقط رشت
داماش شهر باران
با قدرت بر میگردیم
Faniran
پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۵۴در ضمن اینکه آدم یادش باشه کی بوده و از کجا به کجاها رسیده
فخرفروشی نیست؛ برای جلوگیری از جوگیر شدن لازمه !!!!!
به هر حال، بیشتر امیدوارم موفق باشه.