بزرگیِ رونالدو را فراموش نکنیم
بالاخره دیر یا زود، فلورنتینو پرز دلقکهایِ دربار و بله قربانگوهایش را جمع میکند و به این نتیجه میرسند که بعد از 7 فصل، 396 گل، دو توپِ طلا، یک لا لیگا، 2 کوپا دل ری و یک چمپیونز لیگ (شاید 2تا) دیگر وقتِ آن رسیده پردهیِ نمایشِ کریستیانو رونالدو را پایین بکشند. اصلا اگر شایعاتی که دورِ پرز میچرخد را باور کنید میدانید که این تصمیم همین حالا قطعی شده است. برایِ آقایِ رئیس مدِ این ماه این است: رونالدو را با قیمتی بالا بفروشیم و با پولش تیم را حولِ محورِ بیل، رودریگز، لواندوفسکی یا هر ستارهیِ دیگری که قرار است بیاید بسازیم.
بدونِ شک منطقی پشتِ سرِ فروختن رونالدو وجود دارد. رونالدو فوریهیِ آینده 32 ساله میشود و رئال اگر قرار باشد تا پایانِ قراردادش، یعنی سالِ 2018 ستارهاش را حفظ کند باید بیش از 80 میلیون دلار بهش تا آن موقع حقوق بدهد. پس اگر این تابستان خریداری پیدا شود، رئال میتواند مثلا 180 میلیون دلار بابتِ فروش و قطعِ حقوقِ رونالدو سود کند. درسته که از دست دادنِ برندِ رونالدو ازنظرِ تبلیغاتی به رئال ضربه میزند، اما نه مثلِ سابق. و بالاخره دورانِ هر ستارهای تمام میشود و یکی دیگر جایش را میگیرد. به قولِ راکی بالبوئا در فیلمِ Creed، «زمان شکستناپذیر است».
خودِ رونالدو گفته دوست دارد تا پایانِ قراردادش در مادرید باقی بماند. اما این حرف را خیلی جدی نگیرید. همهیِ فوتبالیستها از این حرفها میزنند. اگر باشگاه به رونالدو بگوید قصدِ فروشش را دارد قطعا او خودش را به برنابئو زنجیر نخواهد کرد. با تمامِ این حرفها، وقتی یادِ سهشنبه شب و بازی مقابلِ ولفسبورگ میافتیم با خودمان میگوییم اصلا چرا باید حتی از این احتمال حرف بزنیم و این دیالوگ چه لزومی دارد؟
وقتی رئال مادرید در بازیِ رفت 2-0 مقابلِ ولفسبورگ شکست خورد، مطبوعاتِ مادریدی با ارجاع دادن به سالهایِ پرافتخارِ گذشته از "رمونتاداس" حرف زدند؛ بازگشتها. معلوم نبود چقدر از این امید منطقی و چه قدر از این اعتماد به نفس واقعی است. تا اینکه رونالدو در یک دقیقه دو گل زد و همه چیز به تساوی کشیده شد. درسته که ولفسبورگ در این بازی خیلی بد بود و مشخص شد که چرا این تیم در بوندسلیگا با 36 امتیاز نسبت به بایرن در ردهیِ هشتم است. اما بالاخره یکی باید توپ را از دیگو بنالیو رد میکرد. کاری که رونالدو کرد.
بعد از گلِ دوم، با اینکه جولین دراکسلر خطرناکترین مهرهیِ ولفسبورگ هم مصدوم شد، رئال روندِ بازی را گم کرد و به حریف اجازه داد به دروازهاش نزدیک بشود و موقعیتِ گل ایجاد کند. تونی کروس و لوکا مودریچ آنقدر از خطِ حمله دور بودند که نمیتوانستند باعثِ برتریِ گرت بیل مقابلِ ریکاردو رودریگز شوند. رودریگز فوتبالیستِ بسیار باهوش و قویای است. اما حتی اگر سوارِ یک دوکاتی شود هم به پایِ سرعتِ بیل نمیرسد. این جریانِ بازی در نیمهیِ دوم هم ادامه پیدا کرد تا اینکه رونالدو پشتِ یک ضربهیِ آزاد رفت، نفسِ عمیقِ تئاتریاش را کشید و برایِ بارِ سوم دروازهیِ بنالیو را باز کرد. بعد از این گل تنها کاری که رئال باید میکرد، دور نگه داشتنِ ولفسبورگیها از دروزاهیِ کیلور ناواس بود.
نمایشِ رونالدو در این بازی جوابی قاطع و کوبنده به منتقدیناش بود، منتقدینی که ضرباتِ آزادِ رونالدو را همیشه زیرِ سوال میبرند. شایدِ برایِ اینکه خیلی از این ضربات را دیدیم که با فاصلهیِ زیاد از رویِ دروازه بیرون میروند. اما از منظرِ آمار این یازدهمین گلِ رونالدو با ضربهیِ آزاد در چمپیونز لیگ بود که او را به رکوردِ الکس دل پیرو رساند. شاید این آخرین بازیِ اروپاییِ رونالدو در برنابئو بود، بازیای که کارِ خاصی در آن نکرد. فقط یک هت تریک.
مشکل ما با رونالدو این است که آنقدر اعداد و ارقامش فوقالعاده است که گاهی تاثیری عکس در قضاوتش میگذارد. اگر رونالدو 3 گلِ دیگر این فصل بزند به رکوردِ 6 فصلِ متوالی با حداقل 50 گل میرسد. اگر نیاز به مقایسه دارید پله را در نظر بگیرید که فقط 5 فصل، و آن هم نه متوالی، موفق به رسیدن به چنین رکوردی شد. این آمار آنقدر عجیب و غریباند، مثلِ آمارِ مسی، که باعث میشود بهشان شک کنیم. قبول، شرایطِ فوتبالِ امروز، از کیفیتِ زمینها و توپها گرفته تا قوانینی که بیشتر از مهاجمین حمایت میکند میتوانند عواملی برایِ این آمار باشند. اما چرا فقط مسی آماری نزدیکِ آمارِ رونالدو دارد؟ بیل، سوارز، زلاتان، آگوئرو، لواندوفسکی... همه مهاجمینِ درجه یکی هستند که برایِ تیمهایِ بزرگ بازی میکنند. اما تا به حال یک بار هم به مرزِ 50 گل در یک فصل نرسیدهاند.
بحث دیگر دربارهیِ رونالدو خودخواهی و از خود راضی بودنش است. قبول، وقتی گلِ پنجمِ یک بازیِ 5-0 را زدی و به این شدت خوشحالی میکنی خیلی جالب به نظر نمیرسد. اما 15تا از گلهایِ این فصلِ رونالدو یا گلِ برتری، یا گلِ تساوی و یا گلهایی بوده که مثلِ بازی مقابلِ ولفسبورگ شروعی برایِ بازگشت به بازی بوده است. این رقمِ بالایی است. در موردِ خودخواهیاش هم باید در نظر بگیرید که رونالدو در 6 فصلِ اخیر همیشه بینِ 10 پاسورِ اولِ لا لیگا بوده، این فصل با 11 پاسِ گل سوم است، و فصل پیش با 16 پاسِ گل نفرِ دوم بود. این آمارِ بدی برایِ بازیکنی که بهش میگویند وردِ زبانش «من، من، من» است، نیست.
همهیِ این حرفها باعث نمیشود که شما لزوما از شخصیتِ رونالدو خوشتان بیاید. اما گاهی میشود وقتی نمایشی مثلِ بازی مقابلِ ولفسبورگ را میبینید، حداقل از نبوغِ او، به عنوانِ یکی از بهترین فوتبالیستهایِ تاریخ، لذت ببرید و تقدیر کنید و خوشحال باشید که در دورانی زندگی میکنیم که شاهدِ بازیِ رونالدو و مسی (چون هیچ اشکالی ندارد اگر از فوتبالِ هر دو لذت ببرید) هستیم.
بدونِ شک منطقی پشتِ سرِ فروختن رونالدو وجود دارد. رونالدو فوریهیِ آینده 32 ساله میشود و رئال اگر قرار باشد تا پایانِ قراردادش، یعنی سالِ 2018 ستارهاش را حفظ کند باید بیش از 80 میلیون دلار بهش تا آن موقع حقوق بدهد. پس اگر این تابستان خریداری پیدا شود، رئال میتواند مثلا 180 میلیون دلار بابتِ فروش و قطعِ حقوقِ رونالدو سود کند. درسته که از دست دادنِ برندِ رونالدو ازنظرِ تبلیغاتی به رئال ضربه میزند، اما نه مثلِ سابق. و بالاخره دورانِ هر ستارهای تمام میشود و یکی دیگر جایش را میگیرد. به قولِ راکی بالبوئا در فیلمِ Creed، «زمان شکستناپذیر است».
خودِ رونالدو گفته دوست دارد تا پایانِ قراردادش در مادرید باقی بماند. اما این حرف را خیلی جدی نگیرید. همهیِ فوتبالیستها از این حرفها میزنند. اگر باشگاه به رونالدو بگوید قصدِ فروشش را دارد قطعا او خودش را به برنابئو زنجیر نخواهد کرد. با تمامِ این حرفها، وقتی یادِ سهشنبه شب و بازی مقابلِ ولفسبورگ میافتیم با خودمان میگوییم اصلا چرا باید حتی از این احتمال حرف بزنیم و این دیالوگ چه لزومی دارد؟
وقتی رئال مادرید در بازیِ رفت 2-0 مقابلِ ولفسبورگ شکست خورد، مطبوعاتِ مادریدی با ارجاع دادن به سالهایِ پرافتخارِ گذشته از "رمونتاداس" حرف زدند؛ بازگشتها. معلوم نبود چقدر از این امید منطقی و چه قدر از این اعتماد به نفس واقعی است. تا اینکه رونالدو در یک دقیقه دو گل زد و همه چیز به تساوی کشیده شد. درسته که ولفسبورگ در این بازی خیلی بد بود و مشخص شد که چرا این تیم در بوندسلیگا با 36 امتیاز نسبت به بایرن در ردهیِ هشتم است. اما بالاخره یکی باید توپ را از دیگو بنالیو رد میکرد. کاری که رونالدو کرد.
بعد از گلِ دوم، با اینکه جولین دراکسلر خطرناکترین مهرهیِ ولفسبورگ هم مصدوم شد، رئال روندِ بازی را گم کرد و به حریف اجازه داد به دروازهاش نزدیک بشود و موقعیتِ گل ایجاد کند. تونی کروس و لوکا مودریچ آنقدر از خطِ حمله دور بودند که نمیتوانستند باعثِ برتریِ گرت بیل مقابلِ ریکاردو رودریگز شوند. رودریگز فوتبالیستِ بسیار باهوش و قویای است. اما حتی اگر سوارِ یک دوکاتی شود هم به پایِ سرعتِ بیل نمیرسد. این جریانِ بازی در نیمهیِ دوم هم ادامه پیدا کرد تا اینکه رونالدو پشتِ یک ضربهیِ آزاد رفت، نفسِ عمیقِ تئاتریاش را کشید و برایِ بارِ سوم دروازهیِ بنالیو را باز کرد. بعد از این گل تنها کاری که رئال باید میکرد، دور نگه داشتنِ ولفسبورگیها از دروزاهیِ کیلور ناواس بود.
نمایشِ رونالدو در این بازی جوابی قاطع و کوبنده به منتقدیناش بود، منتقدینی که ضرباتِ آزادِ رونالدو را همیشه زیرِ سوال میبرند. شایدِ برایِ اینکه خیلی از این ضربات را دیدیم که با فاصلهیِ زیاد از رویِ دروازه بیرون میروند. اما از منظرِ آمار این یازدهمین گلِ رونالدو با ضربهیِ آزاد در چمپیونز لیگ بود که او را به رکوردِ الکس دل پیرو رساند. شاید این آخرین بازیِ اروپاییِ رونالدو در برنابئو بود، بازیای که کارِ خاصی در آن نکرد. فقط یک هت تریک.
مشکل ما با رونالدو این است که آنقدر اعداد و ارقامش فوقالعاده است که گاهی تاثیری عکس در قضاوتش میگذارد. اگر رونالدو 3 گلِ دیگر این فصل بزند به رکوردِ 6 فصلِ متوالی با حداقل 50 گل میرسد. اگر نیاز به مقایسه دارید پله را در نظر بگیرید که فقط 5 فصل، و آن هم نه متوالی، موفق به رسیدن به چنین رکوردی شد. این آمار آنقدر عجیب و غریباند، مثلِ آمارِ مسی، که باعث میشود بهشان شک کنیم. قبول، شرایطِ فوتبالِ امروز، از کیفیتِ زمینها و توپها گرفته تا قوانینی که بیشتر از مهاجمین حمایت میکند میتوانند عواملی برایِ این آمار باشند. اما چرا فقط مسی آماری نزدیکِ آمارِ رونالدو دارد؟ بیل، سوارز، زلاتان، آگوئرو، لواندوفسکی... همه مهاجمینِ درجه یکی هستند که برایِ تیمهایِ بزرگ بازی میکنند. اما تا به حال یک بار هم به مرزِ 50 گل در یک فصل نرسیدهاند.
بحث دیگر دربارهیِ رونالدو خودخواهی و از خود راضی بودنش است. قبول، وقتی گلِ پنجمِ یک بازیِ 5-0 را زدی و به این شدت خوشحالی میکنی خیلی جالب به نظر نمیرسد. اما 15تا از گلهایِ این فصلِ رونالدو یا گلِ برتری، یا گلِ تساوی و یا گلهایی بوده که مثلِ بازی مقابلِ ولفسبورگ شروعی برایِ بازگشت به بازی بوده است. این رقمِ بالایی است. در موردِ خودخواهیاش هم باید در نظر بگیرید که رونالدو در 6 فصلِ اخیر همیشه بینِ 10 پاسورِ اولِ لا لیگا بوده، این فصل با 11 پاسِ گل سوم است، و فصل پیش با 16 پاسِ گل نفرِ دوم بود. این آمارِ بدی برایِ بازیکنی که بهش میگویند وردِ زبانش «من، من، من» است، نیست.
همهیِ این حرفها باعث نمیشود که شما لزوما از شخصیتِ رونالدو خوشتان بیاید. اما گاهی میشود وقتی نمایشی مثلِ بازی مقابلِ ولفسبورگ را میبینید، حداقل از نبوغِ او، به عنوانِ یکی از بهترین فوتبالیستهایِ تاریخ، لذت ببرید و تقدیر کنید و خوشحال باشید که در دورانی زندگی میکنیم که شاهدِ بازیِ رونالدو و مسی (چون هیچ اشکالی ندارد اگر از فوتبالِ هر دو لذت ببرید) هستیم.
نظر دهید