زندگی در آن بالاها
آی اسپورت - در سال ۲۰۰۹ خبرنگاری از «پیتر کراوچ» سئوال جالبی پرسید: «اگر فوتبالیست نمیشدید، چه میشد؟» پاسخ کرواچ هم البته به این سئوال در نوع خود بسیار جالب توجه و البته جنجالساز بود، پاسخی که به جملهای بسیار معروف در جهان فوتبال تبدیل شد؛ او خیلی کوتاه در جواب این سوال گفت: «باکره میشدم» و با همین دو کلمه خودش را برای همیشه در کتاب تاریخ فوتبال جاودانه کرد.
اما ماجراجوییهای کراوچ به همین دو کلمه محدود نشد و پس از این شوخی، او مسیر بسیار جذابتری را پیش گرفت و به چیزی فراتر از «یک بازیکن مهم» تبدیل شد. پیتر یک اسطوره فوتبالی در آخرین شکل سنتیاش به حساب میآید؛ در دنیایی که «لیونل مسی» به خاطر تواناییهای ذاتی و رکوردشکنیهای پیاییاش پرستیده میشود و «فرانچسکو توتی» به دلیل وفاداریاش به باشگاه رم لقب «بزرگترین گلادیاتور محبوب» را از آن خود میکند، حضور «پیتر کراوچ» به سادهترین شکل ممکن دوستداشتنیست، بازیکنی که به «انسانی ساده و فروتن» شناخته میشد و از همین طریق نیز قلب میلیونها فوتبالدوست را به تسخیر خود درآورد.
او مهاجمی بود که دستاوردهایش را شخصاً کم اهمیت جلوه میداد اما برخلاف گفتههای خودش، فوتبالیست بسیار سطح بالایی محسوب میشد؛ شما اگر فوتبالیست خوبی نباشید هرگز در لیگی معتبر و سخت همچون لیگ برتر انگلیس تعداد گلهایتان از مرز یکصد گل عبور نخواهد کرد. کسانی که در این سالها بازیهای کراوچ را در مستطیل سبز به تماشا نشسته بودند، به شما خواهند گفت که او با تمام دو متر قدش، فراتر از یک گلزن در زمین مسابقه ظاهر میشد؛ او از تعادل بسیار خوبی بهره میبرد، قدرتش در مهار توپ فوقالعاده بود و معنایی جدید به مقوله «مهاری خوب برای بازیکن بزرگ جثه» میبخشید. او گلزنترین بازیکن تاریخ لیگ برتر انگلیس با ضربات سر به حساب میآید و روی هوا همچون یک جنگنده پیشرفته بیرقیب بود. برای درکِ بهترِ مهارتِ او در هوا میتوانید از «آلن شیرر»، برادران «فردیناند»، و حتی «دیون دوبلین» پرسوجو کنید؛ بزرگانی که همگی در هوا مغلوب مهارتهای ناب و خاص پیتر شدند.
کارنامه حرفهای او همانند سبک بازی و ظاهرش، با تضادهای فاحش تعریف میشود؛ کراوچ در دوران اوجش در تیمهای بزرگی چون «لیورپول» و «تاتنهام» توپ زد، با این حال در تیمهای «برنلی و استوکسیتی» هم احساس راحتی داشت و موفق ظاهر شد. جالب اینکه او بیشتر دوران حرفهای خود را در استوک گذراند و در۷ فصل حضورش در «بریتانیا» - استادیوم خانگی استوک - با پیراهن این تیم ۶۰ گل در لیگ برتر به ثمر رساند. در دو فصل از این ۷ فصل، او زیر نظر «تونی پولیس» به فعالیت پرداخت؛ مربیای که دوست دارد تک مهاجمش تیمش توسط پنج هافبک تغذیه شود و خب قطعاً کراوچ گلایهای از این شرایط نداشت.
مهاجم لاغر و بلند قامت انگلیسی اول و بیشتر از هر چیز دیگر به فوتبال عشق میورزید؛ از حرفهای بازی کردن خوشحال بود و از شانس خوبش نیز به اندازه کافی آگاهی داشت. همین امر نیز او را خونگرمتر از ستارههای نامداری چون «بنوا آسو اکوتو» - کسی که با خوشحالی پذیرفته بود فقط برای پول فوتبال بازی میکند - نشان میداد. کراوچ حتی در روز خداحافظیاش نیز تواضع مثالزدنی خود را یک بار دیگر به تصویر کشید و در توئیتی نوشت: «این بازی زیبا به من همه چیز داد. من از تمام افرادی که کمک کردند به اینجا برسم و برای مدت طولانی در این سطح باقی بمانم، صمیمانه تشکر میکنم.»
تشکر او از دیگران به خاطر سالها درخشش در بالاتر سطح فوتبال جهان؟ تواضعی بالاتر از این سراغ دارید؟ واقعیت اینست که او خود به تنهایی «پیتر کراوچ» شد و با سختیهای فراوان قلههای موفقیت را فتح کرد، موفقیتی که در ابتدای راه غیرممکن به نظر میرسید اما برای پیتر چیزی به عنوان «غیرممکن» وجود نداشت. نکته عجیب اما واقعی اینکه زور شنیدن و مورد اذیت قرار گرفتنِ مداوم، باعث شده بود که او در نوجوانی با مشکل «عدم اعتماد به نفس» مواجه شود. بدتر اینکه برخی از مردم همان اندازه که در خارج از مستطیل سبز برایش دردسر درست میکردند، در زمین مسابقه نیز لحظات سختی را برایش رقم میزدند. او در همین رابطه یک بار در برنامهای تلویزیونی گفت: «زمانی که در ۱۴ یا ۱۵ سالگی به سر میبردم به این امر که هر شب گریه کنم عادت کرده بودم. اگرچه اکنون این واقعیت تلخ را با لبخند و رویی گشاده فاش میکنم اما باور کنید که هیچ نوجوانی نمیخواهد چنین شرایطی را حتی برای یک ساعت تجربه کند.»
این سختیها میتواند خیلی از بازیکنان نوجوان را حتی قبل از شروع فعالیت حرفهای برای همیشه از فوتبال زده و محو کند اما کراوچ آن شرایط را بیچونوچرا پذیرفت و حالا نخستین نفریست که به یاد سختیهای گذشته و دورانی که پشت سر گذاشته، میخندد. این مسئلهایست که باعث شده او بیشتر از گذشته برای فوتبالدوستان و مردم عزیز باشد؛ شخصیتی آرام و جاافتاده که شخصاً به تعلیم و پرورش خود پرداخته و شخصیتش را به چنین شخصیت برجستهای تبدیل کرده است.
او به محض اثبات خودش و رسیدن به ترکیب اصلی تیم «کویینز پارک رنجزر» در نوجوانی، متوجه شد که باید هر چه سریعتر حمایت هواداران را به دست میآورد چرا که هواداران روی سکوها مطمئن بودند که یک بازیکن دراز و لاغر قطعاً نمیتواند برای آنها مهرهای تاثیرگذار و گلزن باشد و به همین دلیل دوست داشتند حتی قبل از اینکه به توپ یک ضربه بزند از تیمشان کنار برود. عجیب اینکه کراوچ به هر کجا رفت - حتی در تیم ملی انگلیس - چنین سناریو و تفکری را پیش روی خود میدید. به عنوان مثال در سال ۲۰۰۵ و در دیدار برابر تیم ملی کلمبیا، او برای نخستین بار برای «سهشیر» به میدان رفت اما حتی زمانی که روی نیمکت حضور داشت نیز از طرف برخی تماشاچیان حاضر در ورزشگاه «هو» میشد! در آن لحظات و دقایق، بزرگترین نگرانی کراوچ نه نیمکتنشینی بلکه ناراحتی احتمالی مادرش از انتقادات بیرحمانه هواداران بود.
پیتر در دوران حرفهای خود برای تیم ملی کشورش ۴۲ بار به میدان رفت و ۲۲ گل از خودش به جا گذاشت؛ آماری که برای هر مهاجمی یک آمار کاملاً مثبت و افتخارآمیز محسوب میشود. دانستن این امر که کراوچ همواره پلن دوم انگلیسیها بود و اسمش پس از «وین رونی»، «مایکل اوون» و «جرمن دفو» میآمد، به خوبی ارزشمند بودن عملکرد او را به تصویر میکشد. خیلیها دوران حضور او در ترکیب «سهشیر» را با دیدار برابر تیم ملی جامائیکا به یاد میآورند؛ مسابقهای که در حضور «استیون جرارد»، «فرانک لمپارد» و حتی «دیوید بکهام»، این «پیتر کراوچ» بود که عرصه را از همگان دزدید و خودنمایی کرد. او در این بازی به جز ثبت یک «هتتریک»، یکی از معروفترین خوشحالی گلها را به فوتبال معرفی کرد: «خوشحالی ربات»! او در رقابتهای جام جهانی در دیدار برابر تیم ملی «ترینیداد و توباگو» هم پس از زدن یکی از گلهای معروفش با ضربه سر، باز هم خوشحالی ربات را تکرار کرد.
کراوچ میگوید اگر کسی به او در ۱۷ سالگی میگفت که قرار است چنین کارنامهای از خود به جا بگذارد، آن فرد را یک «متوهم» و شاید حتی «دیوانه و مجنون» قلمداد میکرد، با توجه به اینکه او در آن زمان به صورت قرضی در باشگاه «Dulwich Hamlet» توپ میزد، این طرز فکر و واکنش کاملاً منطقی به نظر میرسد. او اما دوران خوبی برای خود خلق کرد و به جایگاهی رسید که فقط اسطورهها توانایی حضور در آن را دارند؛ پیتر میانگین گلزنی یک گل در هر دو بازی ملی را از خود به ثبت رساند، قهرمان جام حذفی انگلیس شد و در فینال لیگ قهرمانان اروپا هم به میدان رفت و خوش درخشید. ضمن اینکه در سه باشگاه مختلف جایزه بهترین بازیکن فصل را در آغوش کشید.
دیدن بازی او همگان را جذب خود میکرد؛ پیتر با قد بلندش استاد زدن ضربات سر بود، در زدن والیهای ناگهانی شگرد داشت و از تکنیک خوبی هم بهره میبرد. برای نمونه کافیست که به هتتریک کراوچ برابر تیم قدرتمند آرسنال نگاه کنید. او از حضور در بازی همانند یک هوادار لذت میبرد چرا که یک هوادار فوتبال بود، پیتر یک آدم معمولی محسوب میشد که با تمام وجود در رویایش زندگی کرد و در مستطیل سبز اشتیاقش را به تصویر میکشید. در حقیقت در لیگی که مملو بود از بازیکنانی که تنها برای پول فوتبال بازی میکردند، کراوچ با روحش به توپ ضربه میزد و با تمام وجود بعد از گلزنی به شادی میپرداخت، همچون یک هوادار مجنون فوتبال.
تمام همتیمیهای سابقش او را شخصی «شوخ طبع» به شما معرفی میکنند و با همین حس هم تحسین تمام کارشناسان را به دست آورد، ضمن اینکه کاربران شبکه اجتماعی «توئیتر» نیز به کراوچ برای شوخیهای بی پایانش به شدت احترام میگذارند اما برای شناخت بهتر پیتر باید پادکستی که در سال ۲۰۱۸ تولید کرد را گوش کنید. در آنجا بود که کراوچ داستانهای بسیار جالب و نگفتهای از زمان بازیاش را نقل کرده و هواداران را مهمان دنیای مضحکی کرده که برای دو دهه در آن نفس کشیده؛ از خاطرهاش در خصوص کشتن تقریبی «درک کویت» گرفته تا اذیت شدنش توسط «جان پینتسیل»، خاطراتی که تکتکشان باعث دلدردِ ناشی از خنده زیاد خواهد شد.
کراوچ خاطره جالبی از زمان حضورش در ترکیب لیورپول دارد، زمانی که صاحب یک خودروی لوکس و گرانقیمت از کمپانی «آستون مارتین» بود و یک طرف دیگر ماجرا نیز «روی کین» قرار داشته: «پشت چراغ قرمز ایستاده بودم و به موسیقی گوش میدادم و فکر میکردم جهان به من تعلق دارد! کارهای هرگز نکرده و تفکراتی که به من تعلقی نداشت. خیلی زود هم به این حقیقت پی بردم که تمام تفکراتم اشتباه بوده! روی کین نگاهی به من کرد و سپس به ماشین خود کمی گاز داد و در افق محو شد! در آینه به خودم نگاه کردم و گفتم تو حتی آسفالت زیر تایر ماشین روی کین هم نیستی چه برسد به مالک دنیا! همان هفته ماشینم را فروختم و به زندگی عادی برگشتم، جایی که هیچکسی نبودم.»
چنین داستانهایی کراوچ را برای فوتبالدوستان بیش از پیش عزیز میکند و باعث میشود حتی نسل جدید نیز که از تماشای بازیهای او محروم مانده، با شخصیت او بهتر آشنا شود و با رجوع به آرشیو بزرگ ویدیوها در اینترنت از تماشای هنرنماییهایش لحظهبهلحظه لذت ببرد. دید پیتر به فوتبال شهرت داشت و حتی جشنوارههای کوچک خودش را نیز برپا میکرد؛ مثل فستیوال «Crouchfest» که ماه گذشته به راه انداخت و بیش از ۳۰۰۰ نفر از جمله «لیام گالاگر» و «کاترین جنکینز» را به آن دعوت کرد! بازیکن دیگری را در دنیا سراغ دارید که دست به چنین کاری بزند؟
همه اینها به کنار، داستان فوتبال او را به هیچ وجه فراموش کنید؛ پیتر کرواچ یک فوتبالیست استثنایی بود، کسی که حتی بارها از سوی هواداران خودی «عجیبالخلقه» خطاب شد اما با پشتکار بالا به بهترینها رسید و کارنامهای بسیار موفق و درخشان از خود به یادگار گذاشت، کسی که حالا در مدارس فوتبال برای آموزش کودکان جهت زدن ضربات ساده اما دقیق به عنوان الگو نشان داده میشود.
کراوچ را هیچکس هیچوقت نمیتواند کنار بگذارد؛ او بازیکنیست که از اسطورهای بزرگ همچون «پل اسکولز» بیشتر پاس گل در لیگ برتر ارسال کرده و از ستارهای خاطرهانگیز همچون «دنیس برگکمپ» در این رقابتها بیشتر گل زده است. او مردیست که بارها لبخند را به لبهای فوتبالدوستان هدیه داده و هنوز هم با وجود خداحافظی از فوتبال، به این کار ادامه میدهد.
سازندگی
نظر دهید