پایان نسل سلحشوری، عاقبت پوست اندازی
۱- اولین واکنش به باختهای سنگین و شکستهای فاجعه بارهمیشه نمیتواند بهترین واکنش هم باشد.اتفاقا معمولا نزدیک به «بدترین» هم میشود.این را احتمالا تک تک انسانهایی که به مرز پختگی رسیدهاند با مرور واکنشهای آنیشان میتوانند تصدیق کنند.شاید به همین خاطر بود که بعد از باخت فاجعه بار در سویل سکوت کردم.درست مثل آنچه بعد از شکست ۸گله بارسا بر من گذشته بود دوست نداشتم آوار شوم روی یک چهره یا یک موضوع را باز کنم و بگویم این، همان است که این فاجعه را رقم زده.بعد از فاجعه، کامنتهای دوستان جوان هوادار آلمان را در صفحات هواداری و سایتهای ورزشی میخواندم که همه با اولین جملاتی که به ذهنشان میرسید به یوگی لوو تاخته بودند.نمیتوانستم ردشان کنم اما پذیرفتنشان هم برایم سخت و دردناک بود.
۲- بیائید از خود لوو شروع کنیم.مردی که امروز سیبل شده و به یکباره حجم عظیمی از تکرار یک جمله معروف روبرویش قرار گرفته: «دورهات تمام شده مربی.» یوگی لوو را به خاطر دستاوردهایش نمیشود ستایش نکرد.یادتان باشد بعد از سومی ۲۰۰۶ و فینالیست شدن در یورو ۲۰۰۸، او در نیمه نهایی ۲۰۱۰ هم حاضر بود، با قهرمانی ۲۰۱۴ و بعد قهرمانی جام کنفدراسیون ها با تیم دوم منشافت به قله رسید و در ۲۰۱۶ هم شایسته ترین تیم برای رسیدن به قهرمانی یورو بود که از اقبال بد به تور بدشانسی خورد و جام را از دست داد. اساسا دانش و توان فنی چنین مربی ای با چنین دستاوردهایی را نمیشود زیر سوال برد و هر آنچه او داشته و کاشته را از بیخ و بن زد و صراحتا تنها او را مسوول این فاجعه قلمداد کرد اما نشانههای زوال بعضا در طول زمان در برخی مربیان بزرگ هم دیده شده و گاهی اواقت تغییر خودش را به سابقه و افتخارات قبلی تحمیل می کند و از آن گریزی نیست.با این وجود هنوز به این نتیجه نرسیدهام که واقعا الان وقت رفتن لوو فرا رسیده چرا که بخش عمدهای از از مشکلات به خود لوو برنمیگردد.
۳- در همان بیست دقیقه نخست بازی بارسا با بایرن مدام از خودم میپرسیدم وقتی بایرن اینطوری پرس میکند و هر دو سه دقیقه یک موقعیت گل میسازد چرا کیکه ستین تغییر سیستم نمیدهد؟ چرا استراتژی تیمش را عوض نمی کند؟چرا دست به تعویض نمی زند؟ این بار در بازی آلمان و اسپانیا هم از این مدل سوال ها مدام توی ذهنم ایجاد میشد.باز هم بعد از بیست دقیقه تماشای بازی تصور میکردم ادامه این روند حتما منجر به یک فاجعه خواهد شد اما پس ذهنم با خود میگفتم نه، همین الان یا حداقل بین دو نیمه لوو تغییراتی خواهد داد که شکست از این که هست سنگینتر نشود و حتی اختلاف کمتر شود که خب،نشد. وقتی فکر می کنم چرا لوو در میانه مسابقه تونی کروس و گوندوغان را از بازی بیرون نیاورد آن هم در حالی که در تمام نود دقیقه وسط زمین را از دست داده بود،حالم بد میشود و مثل همه آن دوستان جوان و کم حوصله میگویم دوره مربی تمام شده و بعد از ۱۲ سال درخشان و دوسال افتضاح وقت رفتن فرا رسیده اما این همه آن چیزی نیست که باید بدانم و قضاوت کنم.
وقتی به تعویض گوندوغان و کروس فکر میکنم باید به این هم فکر کنم که داشتههای روی نیمکت چیست و اصلا در تمام این سالها تولیدات فوتبال آلمان برای جایگزینی باقیماندههای تیم پرستاره ۲۰۱۴ چه کسانی بوده؟ بعد از رفتن خدیرا و مصدومیت کیمیش آن وسط خبری از سباستین رودی یا یولیان وایگل نیست.چهره های تازه ای مثل محمود داهود و نویهاوس رو شدهاند و انگار منشافت در فاصله کوتاهی از یک تورنمنت بزرگ تا الان دو بار پوست انداخته و همچنان در حال تحولات اساسی است.تیم هافبک دفاعی به معنای واقعی کلمه ندارد و آزمون و خطای لوو برای پیدا کردن آلترناتیوهایی همسطح کیمیش برای روزهای نداشتن او به جای خوبی نرسیده است.
۴- مروری بر بازیهای اخیر منشافت یک نکته را برایم ثابت کرده .اینکه تیم آن جلو قدرت کوبیدن میخش را ندارد و این عقب آنقدر شکننده هست که هر آن ممکن است مقابل تیم درجه دومی وا بدهد. مشکلات امروز تیم لوو تا حدودی شبیه رونالد کومان در بارساست؛گل نزدن به موقع و سستی و وارفتگی در سازمان دفاعی.موقعیتهای زیادی که خلق میشود و از دست میرود – بازی فاجعه بار با اسپانیا را فاکتور بگیرید که طی نود دقیقه فقط یک موقعیت خلق کردند – و آن طرف سازمان دفاعی آنقدر از هم گسیخته است که به هر تیم درجه دوم یا حتی درجه سومی اجازه خلق موقعیت میدهد و اعتماد به نفسش را برای مبارزه پایاپای حتی برای دقایقی کوتاه بالا میبرد. با مروری بر بازیهای اخیر منشافت،از تقابل با سوئیس و اوکراین در همین لیگ ملتهای اروپا گرفته تا بازیهای دوستانه مقابل تیمهای درجه دومی مثل ترکیه و چک نکته فوق را میتوان در روند بازی تیم لوو پیدا کرد. تیمی که خوب و درست و به تعداد کافی موقعیت میسازد اما بموقع و به تعداد لازم گل نمیزند ضمن اینکه با عدم سازماندهی درست در خط دفاع و فقدان مدافعان درجه یک حتی به ترکیه، اوکراین و چک هم مجالی میدهد تا برای جبران جلو بیایند و برای ضربه زدن و امتیاز گرفتن صاحب اعتماد به نفس لازم شوند.
۵- به مساله فقدان بازیکنان توانمند و درجه یک در سازمان دفاعی اشاره کردیم.مهمترین نقطه ضعف شاید همین مرکز خط دفاع باشد.جدا از سرگشتگی لوو برای انتخاب سیستم دفاع سه نفره یا چهار نفره، آنچه در حال حاضر این مربی به عنوان بهترین مدافعان میانی فوتبال آلمان در اختیار دارد برای موفقیت در یک تورنمنت بزرگ یا حتی مقابله پایاپای با یک حریف بزرگ مثل اسپانیا یا فرانسه کافی نیست.نیکلاس زوله و جاناتان تاه به اندازه حضور در ترکیب اصلی توانمند و قابل اعتماد نیستند، کخ جوان است و تازه در شروع راه قرار گرفته و رودیگرهم که بهترینشان است آن ثبات و استحکام لازم برای تحکم بخشیدن به خط دفاع آلمان را ندارد.حالا مدتی است بحث بازگشت هوملس و بواتنگ داغ شده و همه لوو را تحت فشار گذاشته اند که حتما آنها را برگرداند اما این اقدام شاید داروی موقت باشد و به صورت کلی یک گام رو به عقب خواهد بود چرا که با حضور این دو که تازه یکیشان فرم جالبی هم ندارد و مدام مصدوم میشود (بواتنگ) نهایتا بتوان یک تورنمنت بزرگ را گذراند و دوباره باید مدافعانی مثل کخ را از بوندس لیگا پیدا کرد، پرورش داد، کم کم به میدان فرستاد و با تجربه کرد و از آنها بهره برد که این پروسه حداقل و در خوشبینانه ترین حالت و در شرایطی که آن بازیکن فوقالعاده با استعداد باشد و سریع پیشرفت کند دو سال زمان خواهد برد.
۶- مشکلات خط دفاعی آلمان البته محدود به فقدان مدافع میانی تاپ نمیشود و لوو در کنارهها هم دست پری ندارد. بعد از رفتن فیلیپ لام و در شرایطی که کیمیش عملا تبدیل به هافبک میانی شده لوو طی دو سه سال اخیر مدام در حال آزمون و خطاست و هنوز به گزینههای مورد اعتمادش در دفاع چپ و راست نرسیده است.
او با استفاده از مدافعان غیر تخصصی مثل شکودران موستفی یا بندیکت هوددس در دفاع کناری جام جهانی را برد و بعدتر یک چهره قابل اعتماد مثل یوناس هکتور را در دفاع چپ به کار گرفت و خوب پیش رفت اما از جام جهانی ۲۰۱۸ به بعد و آن سرافکندگی تاریخی هنوز دو مهره قابل اعتماد برای این دو پست پیدا نشده و خط دفاع آلمان عملا یک خط دفاع دائمالتغییر و در مرحله آزمایش است. در این دو سال از بنی هنریکس،نیکو شولز، هالستنبرگ ، کلاوسترمن، تیمو کهرر،راب گوسنس و این اواخر فیلیپ مکس و ریدله باکو (که این آخری واقعا با استعداد نشان داده) در دو سمت خط دفاع استفاده شده و بعضا حتی امره جان و ماتیاس گینتر هم در دفاع چهار نفره مدافع کناری بوده اند اما با وجود اینکه غالب این بازیکنان در امور تهاجمی فوقالعاده هیجانانگیز بازی میکنند مدافعان توانمندی نیستند و در کنار مدافعان میانی متوسط و بعضا ضعیفی مثل تاه و زوله سوراخهای پنیر سوئیسی را زیاد میکنند که اوج ناکارامدیشان را در همین بازی با اسپانیا تماشا کردید.
۷- نکته مهم و اساسی که دوست دارم به عنوان عاملی برای افت منشافت طی دو سال اخیر مطرح کنم نه ربطی به افت یوگی لوو و ناکارامدی او دارد نه به مساله پوستاندازی منشافت برمی گردد؛ هر چند شاید تا حدودی به این دومی ارتباط کند. معتقدم تیم فعلی آلمان از بازیکن سلحشور و جان بر کف خالی شده.این تیم دیگر اشتفان افنبرگ، ینس یره میس، لوتار ماتئوس یا میشائل بالاک و اولی کان ندارد.ته مانده نسل سلحشورها باستین شواین اشتایگر بود که با ابروی شکافته و خودن آلود در فینال جام جهانی سرش را جلوی توپ میگذاشت و تا آخرین نفس در زمین می جنگید و عرق می ریخت. شما به نحوه دویدن لروی سانه، یولیان برانت و تیمو ورنر نگاه کنید. اینها مدل دیگری از فوتبال را رو کرده اند که هیچ قدرت و ضمختی در آن دیده نمی شود در حالی که برایند ضمختی و ظرافت در یک تیم و برخورداری از بازیکنانی مثل هسلر و یره میس کنار هم است که می تواند تیم را بالانس کند. ندیم امیری، والدشمیت، کخ، نویهاوس و ... اینها پدیدههای فوتبال آلمان به شمار میآیند که به لحاظ فنی و استعداد فوقالعادهاند اما انگار مبارزه و جان کندن برای تیم را یاد نگرفتهاند و اصلا از آن مدل فوتبال بازی کردن حتی در بدترین شرایط ابا دارند.
انگار نسل سلحشوری در فوتبال آلمان نم کشیده و حتی تهماندههای نسل قبل مثل تونی کروس و مانوئل نویر هم تقلایی در این زمینه نمیکنند و برای تغییر ذهنیت نسل تازه در طول یک مسابقه فاجعه بار تقلایی ندارند.
۸- شب بازی با اسپانیا کای هاورتز، جاشوا کیمیش و رودیگرغایب بودند و شاید با حضور آنها این فاجعه رقم نمی خورد اما این دل خوش کنکهای موقتی دردی از منشافت دوا نمیکند. شکست مقابل اسپانیا با آن سطح از درماندگی در طول مسابقه یک واقعیت را برای آلمان رو کرد و حتی اگر تعداد گلهای حریف به آن عدد حقارتبار نمیرسید هم چیزی تغییر نمیکرد. واقعیت اینکه با در نظر گرفتن مساله پوست اندازیهای متوالی تیم ملی آلمان، فقدان مهرههای کارگشا و با کیفیت در خط دفاع ،عدم انسجام تیم در سازمان دفاعی و تهاجمی، آزمون و خطاهای یواخیم لوو در خط دفاع(چه از نظر سیستم چه جابجایی مهرهها) منشافت هنوز به اصل خودش برنگشته و فعلا در گلدان بزرگان فوتبال دنیا جایی ندارد.
آنها هنوز تا رسیدن به سطح تیم های فرانسه، اسپانیا، برزیل ، هلند و حتی ایتالیا- که گامهای ساختن تیم جدید با ستاره های نوظهور را سریعتر برداشته- فاصله دارند. با تداوم این شرایط موفقیت در یوروی سال آینده با در نظر گرفتن حضور در گروه مرگ (کنار فرانسه، پرتغال و مجارستان) هم بعید به نظر میرسد و شاید هدفگذاری فدراسیون فوتبال آلمان باید قهرمانی در یورو ۲۰۲۴ به میزبانی آلمان باشد؛ حالا اینکه این هدف گذاری با لوو خواهد بود یا مربی دیگر را نمی دانم!
نظر دهید