گفتوگوی بلند با مرتنز: بايد مستند «ساری» را بسازند
آیاسپورت- دریس مرتنز هافبک خلاق و گلزن ناپولی بعد از یکی، دو فصل نیمکتنشینی بالاخره تبدیل به مهرهای تاثیرگذار در ترکیب پارتنوپی شده است. ستاره این فصل ناپولی در گفتوگویی متفاوت با «هت لاتست نیوز» بلژیک از وضعیتش در باشگاه جنوبی گفته.
*28 گل در سریAفصل گذشته و همین حالا بیش از 10 گل در این فصل. در بازی مقابل رئالمادرید در لیگ قهرمانان اروپا هم که مهارنشدنی بودی. فکر نمیکنی بیش از اندازه خودت را دستکم گرفتهای؟
دو ماه گذشته، دیوانهوار، خوب بود ولی نباید زیاد به آن فکر کرد و فقط باید خوشحال بود. بعد از اینکه فوتبالم تمام شد به اندازه کافی وقت دارم که این اتفاقات را مرور کنم. (میخندد)
*اگر قرار باشد به فصل گذشتهات نمره بدهی، به خودت چند میدهی؟
9؛ چون نه قهرمان شدیم و نه من توانستم آقای گل لیگ شوم (ژکو با 29 گل آقای گل شد).
*تا حالا شده از خودت بپرسی اگر سه سال پیش با مائوریتسیو ساری (سرمربی کنونی ناپولی) آشنا میشدی، الان کجا بودی؟
(فکر میکند) اگر بگویم واقعاً روندی که در زندگی حرفهایام طی شده، خوب است؟ اگر از من بپرسید میخواهم جایم را با مسی و رونالدو عوض کنم، به شما میگویم «نه». این ستارهها زندگی طبیعی ندارند؛ پس من از همین دریس مرتنس بودنم راضی هستم. اصلاً شما این مستندی که درباره رونالدو ساخته شده بود را دیدید؟ یک برنامه یكنفره بود کاملاً. من حاضر نیستم زندگی طبیعیام را برای یک یا حتی 5 توپ طلا قربانی کنم. بگذارید همینی که هستم، بمانم...
*با این اوصاف باید زندگی در میان مردم شهر برای تو ساده باشد، نه؟
خب اینجا هم برای من خیلی موارد تغییر کرده است. قبلاً وقت زیادی با ایگواین سپری میکردیم و با هم به رستوران میرفتیم؛ او همهاش باید به درخواست بقیه رسیدگی میکرد و من راحت میتوانستم غذایم را بخورم. این موضوع ایگواین را عمیقاً ناراحت میکرد و به من میگفت: «اصلاً لذتبخش نیست». حالا نوبت من شده که این زندگی سلبریتی را تجربه کنم. اگرچه من به اندازه ایگواین سخت نمیگیرم ولی باز هم کار سادهای نیست.
*قشنگترین جملهای که دربارهات گفتهاند و مثلاً تعریف بوده، چه چیزی است؟
«تو خوشقیافهای» (زیر خنده میزند). نه، نه. قشنگترین تمجیدی که از من شده انتخابم در فهرست توپ طلا بوده است. «وای کمک! من جزو 30 تای برتر دنیا هستم». این اتفاق من را به یاد اولین دعوتم به تیم ملی بلژیک انداخت؛ آن زمان در اوترخت بازی میکردم و پیش خودم تصور میکردم «اووووه، من الان جزو 25 بازیکن برتر بلژیک هستم»... و حالا... واقعاً سال دیوانهکنندهای بود.
*البته در یکی از آخرین گفتوگوهایت عنوان کرده بودی که بودن در فهرست توپ طلا چندان شگفتزدهات نکرده...
هووووم... با این حال کمی تعجب کردم. اینکه بالاخره توانستم زمان برای بازی کردن به دست بیاورم، عالی بود. دو سال پیش از 35 بازی من فقط 6 تا را به میدان میرفتم. 6 تا! و خب، همین آقای ساری هم مربی بود. در واقع فاجعه بود؛ همهاش 6 تا بازی فیکس بودم. بعد هم که برای بیستمین بار به عنوان بازیکن ذخیره به زمین فرستاده شدم، به خودم گفتم: «گور باباش! این دفعه هم بد بازی میکنم و هم اینکه اصلاً نمیدوم». با این حال بعد از دو دقیقه توپ زیر پایم رسید و شروع کردم به سرعتی رفتن (میخندد).
*با این حال هرکسی نمیتواند یک ذخیره خوب باشد...
این چیزی است که مربی هم زمانی که میخواست اواخر بازی من را به زمین بفرستد، به من میگفت. یعنی واقعاً باید بابت چنین چیزی راضی باشم؟ باید روی نیمکت مینشستم چون بقیه، ذخیرههای خوبی نبودند؟ ذخیرههایی که بتوانند سرنوشت بازی را عوض کنند بازیکنان خوبی هستند؛ پس چه کسی را باید فیکس در زمین گذاشت. از این گذشته، واضح بود که حقم این است که بیشتر بازی کنم.
*این را به ساری، مربی تیم هم گفتی؟
خودش میدانست. ما رابطه خوبی با هم داشتیم. پذیرفته که باید زمان بیشتری به من بدهد ولی دنبال یافتن راهحل مناسبی بود. فصل گذشته در بنفیکا به من گفت: «دریس، میخواهم روی نیمکت بنشانمت. حس میکنم که میتوانی به عنوان بازیکن ذخیره سرنوشت بازی را عوض کنی». بعد از دقیقه 60 بازی هنوز صفر- صفر بود که من را به زمین فرستاد. ما 2 بر یک برنده شدیم، یک گل که خودم زدم، یک پاس گل هم به کایخون دادم. ساری پیشم آمد و گفت: «ببخشید ولی خودم میدانستم.» (میخندد) منظورش را متوجه شدم. بعضی وقتها مسابقه اصلی تازه از دقیقه 60 به بعد شروع میشود ولی وقتی حس کنی توان بیشتر بازی کردن را داری و به تو این شانس را نمیدهند، دیوانه میشوی.
*چه تصوری از ساری در ذهن داری؟
تصویری فوقالعاده. به نظرم باید مستندی درباره او بسازند. درباره شیوهای که تیم را قبل از مسابقه آماده میکند. «من در ناکجا آباد بودم و حالا در لیگ قهرمانان اروپا بازی میکنم». فوقالعاده است. دوران حرفهای ما کمی به هم شبیه است. من مثل یوری تیلمانس (بازیکن فعلی موناکو) نبودم که هنوز 16 سالش هم نشده بود در لیگ برای اندرلشت بازی میکرد؛ یا مثل روملو لوکاکو که هفتهای بیش از یک بار بازی میکرد. من از دسته 3 آمده بودم. تلاش کردم. درست مثل ساری. فکر میکنم این چیزها زیباست. ساری مدام سیگار میکشد، قهوه مینوشد و کتاب میخواند. او از دنیای اقتصادی میآید و یكریز حواسش به آمار است و در کارهای تاکتیکی هم فوقالعاده است. مربیان جوان از بینش بازی او خیلی خوششان میآید. همین احترامی که گواردیولا به او میگذارد، کافی است تا متوجه منظورم شوید. من هم وقتی روی نیمکت مینشستم متوجه میشدم (میخندد) البته یک چیز دیگر هم دربارهاش بگویم؛ فوقالعاده خرافاتی است و دراین زمینه به سقف رسیده است! یک روز باید برویم در فلان زمین تمرین کنیم، فردایش باید در زمین کناریاش تمرین کنیم و رو به یک دروازه فقط باید شوت بزنیم و غیره. این عادتها تا زمانی که بازی را نبازیم تغییر نمیکند.
*میدانی آخرین بار کی ناپولی قهرمان شده است؟
27 سال پیش؟ یوونتوس همیشه تیم قدری بوده ولی اگر ناپولی بتواند یک فصل قهرمان شود کار زیبایی انجام داده. ما فعلاً در این جایگاه هستیم چون همیشه به خودمان میگوییم «قهرمانی ممکن است» حالا میدانم که شرایط بسیار سخت است. ما نه بازیکنی بااستعداد فوقالعاده داریم و نه فرمانده گردنکلفت. به این موارد باید مصدومیتهای غلام و میلیک را هم اضافه کنید. حالا تیم ما را با تیم یوونتوس مقایسه کنید تا متوجه شوید شرایط ما کمی شبیه رخ دادن یک معجزه است.
*اگر یک بار دیگر قهرمان شوید مقایسهها دوباره سر به فلک میگذارد: دیگو آرماندو مرتنس. برایت جذاب است؟
(میخندد) باید بخندم؟ همین فردا مردم از مقایسه من با مارادونا دست میکشند. واقعاً از این میترسم که روزنامه را به دست بگیرند و بگویند: «ایناهاش! این پسره در ناپولی بازی میکرد و فکر میکرد مارادوناست». واقعاً دیگر کندوکاو گذشته بس است. من فقط مرتنس هستم.
*خدایی در سرزمین ناپل. چرا یكدفعه تصمیم گرفتی بروی؟
چون بعضی وقتها دلت چیز دیگری میخواهد. البته در حال حاضر دیگر موضوع رفتنم منتفی است.
*صحبت از رفتن تو به بارسلونا بود ولی بعضیها میگفتند به درد سبک بازی این تیم نمیخوری...
آخ اگر میدانستم که نیمار قرار است از این تیم برود... (میخندد) راستش بارسا من را میخواست ولی اگر به آنجا میرفتم احتمالاً نیمکتنشین بودم؛ باید پشتMSNمینشستم. از طرفی با توجه به سالی که در ناپولی سپری کرده بودم، دلم نمیخواست جایی بروم که دوباره روی نیمکت بنشینم، حتی در بارسا. من قبل از اینکه نیمار تصمیم بگیرد به پاریسنژرمن برود، قراردادم با ناپولی را تمدید کردم. بارساییها هم برای جانشینیاش 100 میلیون یورو برای بازیکنانی هزینه کردهاند که نصف این قیمت هم نمیارزیدند. بعضی وقتها به خودم میگویم: «چه اتفاقی میافتاد اگر روی نیمکت بارسا مینشستم؟» دوست داشتم جوابش را بدانم چون وقتی میبینی در ماههای گذشته چه بازیکنانی چپ خط حمله این تیم بازی کردهاند... شاید اگر من بودم میتوانستم جایگاهم را فیکس کنم.
*میگویند حق فسخ قرارداد تو 28 میلیون یورو است.
درست است، همین تابستان گذشته چنین مبلغی را گذاشتیم. تابستان گذشته پیشنهاد خوبی از چین داشتم و میتوانستم پول بسیار خوبی به جیب بزنم ولی ناپولی نمیخواست که من جدا شوم و من هم ماندم ولی اگر باز چنین پیشنهادی دریافت کنم چه؟ به همین خاطر پیشنهاد دادم بند فسخ قرارداد 28 میلیون یورویی در قراردادم بگذارند. 28 میلیون یورو برای یک باشگاه چینی رقمی نیست ولی برای ناپولی پول خوبی است؛ حداقل تا زمانی که نیمار در پاریسنژرمن است من گزینه خوبی هستم چون الان کدام بازیکن را پیدا میکنید که 28 گل در سریAبازی کند و 28 میلیون یورو بیارزد؟ هیچکس.
نظر دهید