مربیهای جدید در کلاس جدید
آیاسپورت - در تابستان جاری، برخی باشگاههای بزرگ اروپایی به اجبار یا به اختیار خود تغییراتی در راس کادر فنیشان داشتند و مربیان جدید را به خدمت گرفتند. به همین بهانه تصمیم گرفتیم که انتظارات موجود از مربیان تازهوارد را مورد بررسی قرار دهیم.
رئال مادرید: خولن لوپتگی (از مشکلات تیم ملی اسپانیا و مسئله رونالدو عبور کن)
گاهی اوقات درون یک عکس، هزاران حرف ناگفته، نهفته شده است. چهره «فلورنتینو پرس» هنگامی که «زین الدین زیدان» از تصمیم خود مبنی بر ترک رئال مادرید پس از سه قهرمانی پیاپی در لیگ قهرمانان اروپا سخن میگفت؛ تمام چیزی که شما نیاز داشتید از افکار پرس درباره این تصمیم بدانید را به شما میگفت.
پرس که در اخراج مربیان مربیان ید طولایی دارد، وقتی زیزو را از دست داد، در نهایت از اهمیت پیدا کردن فرد مناسب برای مربیگری رئال مادرید آگاه شد. بعد از رد پیشنهاد رئیس توسط آلگری، پرس استخدام لوپتگی به عنوان سرمربی جدید رئال را اعلام کرد و امیدوار بود او پس از کسب قهرمانی جهان با تیم ملی اسپانیا، به کهکشانیها ملحق شود. اما مجموعه این اتفاقات در نهایت منجر به اخراج لوپتگی توسط فدراسیون اسپانیا آنهم تنها 36 ساعت پیش از شروع رقابتهای جامجهانی شد.
واقعیت اینست که پر کردن جای خالی سرمربی فرانسوی به نوبه خود اتفاق سختی بود و حالا فروش رونالدو به یوونتوس و عدم خرید جانشینی بزرگ مانند امباپه و یا نیمار، این شغل و ماموریت محوله را به مراتب دشوارتر کرده است.
لوپتگی روی کاغد و از لحاظ تئوریک، انتخاب مناسبی برای هدایت رئال محسوب میشد. این باشگاه فصول اخیر اقدام به خرید و جمعآوری برخی از استعدادهای جوان دنیای فوتبال کرده و پیش زمینه لوپتگی در سرمربیگری تیمهای جوانان و البته عملکردش در تیم ملی اسپانیا او را به بهترین کاندید برای هدایت و تغییر نسل در رئال مادرید تبدیل میکند. اما او از طرف رسانهها، مدیران و هواداران چه مقدار درک و صبوری به دست خواهد آورد؟ این سوالیست که فعلاً پاسخی برای آن وجود ندارد.
رئال مادرید، قهرمان اروپا و احتمالا قهرمان جهان منصوب میشود ولی فراموش نکنید که آنها فصل گذشته با 17 امتیاز اختلاف نسبت به تیم اول (بارسلونا) در رتبه سوم لالیگا جای گرفتند. حقیقت اینست که رقبای رئال در لالیگا بسیار قدرتمندتر به نظر میرسند و گویا زیزو در بهترین زمان از قوهای سپید جدا شده و گویی او به خوبی این نکته را احساس کرده بود که رئال در انتهای یک دوران قرار دارد. اگر این یک افسانه باشد، اکنون بر عهده لوپتگی است که این باور را از بین ببرد.
پاریسنژرمن: توماس توخل (از ستارهها تیمی شایسته قهرمانی اروپا بساز)
تیمهای تحت رهبری توخل، مدرنترین و هنرمندانهترین فوتبال ممکن را بازی میکنند. این مربی آلمانی همیشه از اتفاقات در حال رخ دادن، باخبر است و جلسات تمرینی پیچیده و روحی روانی متعددی را برای تیماش برگزار میکند و به خوبی میداند که برای شروعی خوب، به باور بازیکناناش نیاز دارد. آیا بازیکنان PSG، شیوه و روشهای مربیگری او را خواهند پذیرفت و به فتح لیگ قهرمانان باور خواهند داشت؟ این بزرگترین سوالیست که اکنون در ذهن هواداران این تیم نقش بسته.
شکوشبهات زیادی پیرامون خرید بوفون 40 ساله وجود دارد که آیا او قادر است درون دروازه همان شخصی باشد که توخل میخواهد و نقشی که او میخواهد را در تیم ایفا کند یا خیر؛ اما در حال حاضر اینگونه برداشت میشود که دلیل جذب اسطوره ایتالیایی، نقش رهبری او بوده تا به این طریق بتواند به نوعی تیم را در یک مسیر قرار دهد و رهبری کند.
از زمان خروج لئوناردو، ساختار مدیریتی پاریسیها، به مربیان به ندرت این احساس را داده که به قدری قدرتمند هستند که ستارگان حاضر در تیم را کنترل کنند و حالا توخل این فرصت را دارد تا نشان دهد که از اشتباهات گذشتهاش در دورتموند در مدیریت و کنترل تیم، درس گرفته. این اتفاق فراتر از نحوه بازی تیم داخل مستطیل سبز است و توخل نیاز دارد در مدیریت بازیکنان تحت رهبریاش، عملکرد بهتری داشته باشد و البته با بازیکنان کلیدیش مانند نیمار دچار مشکل نشود. اگر همه این موارد در کنار هم جمع شوند، هیچ دلیلی برای پاریسنژرمن باقی نمیماند تا قفس یکچهارم نهایی لیگ قهرمانان اروپا را بالاخره بشکند.
فراموش نکنید که سرمربی آلمانی، از اوبامیانگ و میختاریان در دورتموند بهترین بازی را گرفت و اکنون در پاریس با وجود نیمار و امباپه، استعداد و تواناییها قطعا بیشتر است.
بایرن مونیخ: نیکو کواچ (در کنار یک بوندسلیگای دیگر، لیگ قهرمانان را نیز به ارمغان بیاور)
نیکو کواچ پس از آنکه فرانکفورت در حال سقوط را تحویل گرفت و تا آستانه کسب سهمیه لیگ قهرمانان اروپا پیش رفت، شانس حضور در بایرن مونیخ را به دست آورد. پیروزی برابر شاگردان جدیدش همین چند ماه پیش در فینال جامحذفی آلمان، وجهه کواچ را در مونیخ خراب نکرد اما این روی این حقیقت نباید چشم بست که این مربی 46 ساله برخلاف 4 سرمربی پیشین باواریاییها، لیگ قهرمانان اروپا را در کارنامهاش نمیبیند و به همین دلیل نیز بود که هنگام بحث درباره جانشینی هاینکس، نام کواچ در صدر لیست قرار نداشت.
خارج از آلمان، انتصاب کواچ کسی را تحت تاثیر قرار نداد و برای غلبه بر شک و گمانهزنیها و البته همراه کردن رختکنی که حتی سرمربی خوشرویی مانند کارلو آنچلوتی را پس زده، کواچ قطعاً کار آسانی را پیش رو نخواهد داشت.
بایرن فصل پیش علیرغم شروع ناامیدکننده با آنچلوتی، در نهایت با 21 امتیاز اختلاف قهرمان شد، گرچه تیمهای دورتموند و لایپزیک در زمین جوانتر و روی نیمکت باهوشتر عمل کردند. به عبارتی دیگر، کار کواچ با بایرن در راه فتح مجدد بوندسلیگا نباید سخت باشد و به همین دلیل محک جدی کواچ، در لیگ قهرمانان خواهد بود، رقابتهایی که حالا با جدایی زیدان و رونالدو از رئال، برای باواریاییها قابل دسترستر به نظر میرسد. این فرصتی بزرگ برای کواچ محسوب میشود و او بهتر است قدر این فرصت گرانبها را بداند.
البته ذکر این نکته ضروریست که بورسیا دورتموند رقیب بایرن نیز سرمربی جدیدی را منصوب کرده؛ «لوسین فاوره» سرمربی جدید زنبورها در کمین است تا از هر لغزشی استفاده کند. دورتموند فصل گذشته با 28 امتیاز نسبت به بایرن فصل را به اتمام رساند و فقط به لطف تفاضل گل بهتر، جواز حضور در لیگ قهرمانان را به دست آورد، آنها حتی فصل گذشته در تعقیب شالکه بودند و انتظارات در فصل جدید از زنبورها بسیار بالاست.
فاوره در تمرین وسواسی و نکتهسنج است و میخواهد همه چیز در تیم تحت رهبریاش بینقص و کامل باشد و در صدد است قدرت و علاقهای که در زمان توخل در تمرینات دورتموند وجود داشت را مجدداً در تیم احیا کند.
ناپولی: کارلو آنچلوتی (به حسرت طولانی اسکودتو پایان بده)
کارلو آنچلوتی بعد از یک دهه کار با تیمهای ثروتمند جهان و بهترین بازیکنان، به ایتالیا برگشته و هدایت تیمی را قبول کرده که تشنه موفقیت است و البته برای تحقق این رویا، بودجه محدودی در اختیار دارد. بعد از نگارش کتاب «Quiet Leadership»، کارلتو گویا میخواهد نشان دهد هنوز سبک مربیگریاش ظرفیت بالایی دارد.
خلاقیت و توانایی حرکت با زمان که پیش از دوران حضورش در بایرن، کارنامهای برجسته برای آنچلوتی ساخته بود، باید در ناپولی مجدداً به مددش بیاید. ناپلیها فصل پیش تا آستانه پایان دادن به طلسم 28 ساله عدم قهرمانی اسکودتو نزدیک بودند اما در آخر باز هم قافیه را به یوونتوس باختند.
مائوریتسیو ساری از بازیکنانش، تمام توانشان را میخواست و تصور اینکه همان گروه (با دو یا 3 مهره جذب شده یا جدا شده) بتواند به خوبی قبل بازی کند و همان تعداد امتیاز را کسب کند، بسیار سخت است. ساری به طرز چشمگیری بهتر و بیشتر از دستمزد دریافتیاش کار کرد (پنجمین دستمزد برتر در سریآ) و حالا حتی نام آنچلوتی نیز به باشگاه کمک نکرد تا بتواند بازیکنان بزرگی جذب کند و خود کارلتو باید به قدری کاربلد و خلاق باشد تا خطر هرگونه پسرفتی را رفع کند.
واقعیت اینست که در حال حاضر دیگر پیشرفت عملکرد ناپولی با جام اندازهگیری خواهد شد و نه آمار و ارقام و به همین دلیل اگر آنچلوتی بتواند به ناپلیها کمک کند تمرکزشان را برای کسب موفقیت حفظ کنند و بر اعصاب خود در لحظات حساس فصل، مسلط باشند، ابروی آنچلوتی تنها ابروی بالا رفته نخواهد بود.
چلسی: مائوریسیو ساری (نظم ببخش و جام فتح کن)
ساری سال بعد در حالی پای به 60 سالگی میگذارد که فقط در 4 فصل اخیر تجربه کار در سطح اول فوتبال اروپا را به دست آورده. البته دیدگاه و سبک بازی تیمهای تحت هدایتاش، تحسینکنندگان زیادی داشته و به همین دلیل او را میتوان انتخابی مناسب برای چلسی قلمداد کرد.
بعد از عملکرد تاثیرگذار با ناپولی، ساری میخواهد تماشاگران و بازیکنان را در اسمفوردبریج خوشحال کند و با سبک بازی انحاصری خودش، تمام تصورات منفی را از بین ببرد و کاری کند شما لبخند بزنید. بازی کردن در تیم ساری یا دیدن بازیهای تیم او حقیقتاً یک لذت است. سالها کار در تیمهای کمبضاعت، باعث شده که این سرمربی ایتالیایی، به جای جذب بازیکنان ستاره در نقلوانتقالات، به دنبال پیدا کردن راه حل در میان بازیکنانی که در اختیار دارد بگردد و سعی کند باعث پیشرفت آنها شود.
همانند گواردیولا، ساری نیز ممکن بود برای تطبیق با کشور و فرهنگی جدید زمان بخواهد اما انتخاب «جانفرانکو زولا»؛ اسطوره باشگاه چلسی به عنوان دستیار و جذب ستاره تیم سابقاش؛ «جورجینیو»، به او کمک خواهد کرد هرچه سریعتر با تیم به ارتباطی خوبی دست یابد و تفکراتش را در تیم پیادهسازی کند.
در این بین باید منتظر بمانیم و ببینی آیا او سیستم چرخشیاش را در چلسی چگونه پیاده خواهد کرد. ترکیب بهتر چلسی به او اجازه میدهد آلترناتیوهای مختلفی را در خطوط مختلف داشته باشد. آنچه مسلم است اینست که در صورتی قرار گرفتن زمان کافی در دسترس ساری، او میتواند چلسی و لیگ برتر را با فلسفه خودش تقویت کند، فلسفهای که قطعا خیلیها از آن الهام خواهند گرفت.
آرسنال: اونای امری (فقط دیوید مویس نباش)
اوضاع فعلی آرسنال با وضعیت 5 سال پیش منچستریونایتد مقایسه میشود. اگر چه آرسن ونگر افسانه بزرگ است اما امری تیمی قهرمان را در اختیار نمیگیرد. مسئولان توپچیهای لندن سال پیش با دقت گزینههای جانشینی ونگر را مورد بررسی قرار دادند و سرانجام به سکان هدایت تیم را به دستان سرمربی اسپانیایی سپردند، کاری که شیاطین سرخ از آن چشمپوشی کردند و با بازنشستگی فرگوسن، سریعاً مویس را روی نیمکت نشاندند.
در آرسنال این احساس وجود دارد که اوضاع نمیتواند از سالهای اخیر بدتر شود. اگر چه رسیدن به جمع چهار تیم برتر دشوار است، اما ید طولای اونای امری در لیگ اروپا، حداقل این باور را به وجود آورده که آرسنال میتواند به روشی دیگر، سهمیه لیگ قهرمانان اروپا را به دست آورد. ضمن اینکه این امید وجود دارد امری بازیکنان آرسنال را از خواب بیدار کند و آنها را به چالش بکشد و باعث پیشرفتشان شود.
تلاشها برای تغییر و تحول در تیم در امضای قرارداد با «لیششتاینر» مشهود بود. دفاع راست 34 ساله را میتوان یک بازیکن برنده دانست، او بازیکنانیست که هیچ مهاجمی تماید ندارد برابرش قرار بگیرد. لوکاس توریرا 22 ساله نیز که از سامپدوریا خریده شده، همان سگ شکاری خط هافبکی بود که آرسنال سالها از نبودش رنج میبرد.
آنالیز تمرینهای تیم این حقیقت را افشا میکند که آرسنال تحت رهبری امری، تیمی فیزیکی خواهد بود که بازی درگیرانه را با حریفان انجام خواهد داد. سرمربی اسپانیایی این حقیقت را نباید لحظهای از یاد ببرد که انتظارات از او در آرسنال نسبت به پاریسنژرمن کاملاً متفاوت است و او در «امارات» طبق کاری که در سویا و والنسیا کرده، قضاوت میشود، جاهایی که با بودجهای محدود به جام رسید و اکنون قطعاً باید با توپچیها نیز جام کسب کند.
نظر دهید