کانته: مرگ پدرم رقابت را به من آموخت
آی اسپورت- انگولو کانته میگوید مرگ پدرش تأثیر زیادی روی زندگی و دوران حرفهای او گذاشته است. او، ستاره اول خط مياني چلسي كه خيليها قهرماني فصل پيش اين تيم را مديون او هستند، در گفتوگوي متفاوت با مجله اكيپ از روندي كه سير كرده تا به يك بازيكن حرفهاي تبديل شود، صحبت كرده. او كه تا چند سال پيش در دسته سوم فرانسه بازي ميكرد، حالا دو قهرماني در ليگ برتر انگليس دارد و بازيكن فيكس ديديه دشان، سرمربي تيم ملي فرانسه هم محسوب ميشود. کانته به طنز می گوید: «میگويند 70 درصد كرهزمين را آب گرفته، بقيهاش را انگولو كانته!»
خلاصهاي از اين گفتوگوي بلند را از نظر ميگذرانيد.
* از ناكجاآباد آمديد و تبديل به ستاره تيمهايتان شديد. فكر نميكنيد داستان زندگي شما شبيه قصههاي پري دريايي باشد؟
قصه پري دريايي؟ نه، چون به نظرم حتي زيباترين اتفاقات هم يكباره نميافتد و آهستهآهسته از راه ميرسند. اگر كسي چند سال پيش به من ميگفت چند وقت ديگر چنين سرنوشتي در انتظارت است، به او ميگفتم: «برو اين چرنديات را به كس ديگري بگو!». حالا كه خودم نگاه ميكنم از كجا به اينجا رسيدهام، ميبينم خيلي خوششانس هستم كه ميتوانم در ليگ برتر انگليس و تيم ملي فرانسه بازي كنم.
* ميگويند «70 درصد كرهزمين را آب گرفته، بقيهاش را انگولو كانته» و يا اينكه «كانته را برق نميگيرد چون خودش برق توليد ميكند»... در ميان اين همه داستاني كه براي شما ساختهاند، كدام را به بقيه ترجيح ميدهيد؟
ترجيح كه نه ولي از اين چيزها خوشم ميآيد. شده كه اينجور چيزها را در رختكن چلسي از زبان همتيميهايم بشنوم. آنموقع كه جان تري بود با تيبو كورتوا، خيلي از اين چيزها ميساختند.
* خيليها از قدرت بدني شما شوكه شدهاند. اين قدرت از كجا ميآيد؟ درست است كه ميگويند بچه كه بوديد ستاره دوي بين مدارس بوديد؟
من هيچوقت در هيچ مسابقهاي اول نشدم ولي يادم ميآيد چند باري سوم شدم. با اين حال بد هم نبود (ميخندد). ذاتاً بنيه خوبي براي ورزش دارم ولي بيشتر اين چيزها به روحيه برميگردد. در زمين فوتبال هيچوقت حساب و كتاب نميكنم و هميشه نهايت تلاشم را ميكنم.
* وقتي كه بچه بوديد، چه آرزويی داشتيد؟
(لبخند پهني ميزند) وقتي جوان بودم، ميخواستم كاشف و جستوجوگر شوم. جغرافي را دوست داشتم و اين ايده را در سرم داشتم كه بروم جاهاي جديدي در آسيا، آفريقا و آمريكايجنوبي كشف كنم... ولي مدرسه براي من شرايط پيچيدهاي داشت و از سويی در سرم به فوتبال هم فكر ميكردم. بعد از دوره راهنمايي كارهاي متفرقهاي كردم و حسابداري هم خواندم ولي وقتي در فوتبال به قطعيت رسيدم، ديگر درس را بيخيال شدم.
* ولي قبل از فوتبال انگار به راگبي هم علاقه داشتيد. نه؟
همان زمانهاي مدرسه در چند تورنمنت راگبي و بسكتبال شركت كردم. در مسابقات راگبي خيلي ميدويدیم و نه از كسي ميترسيدم نه از چيزي. آنموقع باشگاه راگبي ميخواست من را ثبتنام كند ولي از آنجا كه با دوستان فوتبال بازي ميكردم، ترجيح دادم راگبي را ول كنم و به فوتبال بچسبم؛ آن هم در 10 سالگي كه رفتم و در باشگاه سورن اسم نوشتم.
* و بعد هم كه مسير براي شما در راه تبديل شدن به يك بازيكن حرفهاي فوتبال خيلي طولاني و پرنوسان شد...
وقتي در سورن بودم، خيلي سريع رشد كردم، خيليها از جمله مربيان به من ميگفتند استعداد زيادي دارم و بايد بروم تست بدهم. تستهاي زيادي در باشگاههاي مختلف دادم: رن، لوريان، سوشو، آميان... هيچكدامشان راه به جايي نبرد. در سرم دچار تناقض شده بودم چون در بعضي از تستها خيلي خوب بودم ولي نميتوانستم درك كنم چرا من را انتخاب نميكنند. بعد از شكستهايي كه در اين تستها خوردم، فهميدم بايد بيشتر و بيشتر تمرين كنم. به خودم ميگفتم هنوز هم در سن من بازيكناني هستند كه از من بهتر هستند.
* و سال 2012 بالاخره در تيم بولوين سور مر در دسته سوم و ليگ محلات فيكس شديد. از آن زمان هم بازي شما انگار با حضور در هر ردهاي تطبيق پيدا كرده است. برايتان بازي كردن مقابل منچسترسيتي سختتر از بازي مقابل تيمي مثل بورگ پروناس نيست؟
زماني در بولوين بودم، اتفاقاً بازي مقابل بورگ پروناس خيلي سخت بود! حالا هم بازي كردن مقابل سيتي همانقدر سخت است... سال به سال پيشرفت كردهام. باشگاه به باشگاه، رده به رده، ليگ پايينتر به ليگ بالاتر... همه اين چيزها باعث شده رشد بيشتري كنم.
* خب وقتي ميخواستيد سال 2015، تيم لسترسيتي و حضور در ليگ برتر را انتخاب كنيد، كار برايتان سخت نبود؟
بالاخره وارد يك محيط تازه شده بودم و براي من هم ارتباط برقرار كردن با بقيه همتيميهايم كار سادهاي نبود. خوشبختانه، كلوديو رانيري، مربي وقت تيم، فرانسوي بلد بود. به من اعتقاد زيادي داشت و خيلي كمكم كرد. در زمين هم شرايط خيلي زود تغيير كرد... ما در زمره تيمهاي كوچكي بوديم كه كار بزرگي كرديم.
* آن سال و حضور در لسترسيتي جايگاه ويژهاي در دوران حرفهايتان دارد؟
بله، معلوم است. اولين عنوان قهرمانيام در رده حرفهاي بود! واقعاً غيرمنتظره بود. من آنجا انسان و بازيكنان بسيار حرفهاي را ديدم! سال گذشته هم بازيهاي لستر را دنبال كردم و آنها سختي زيادي كشيدند ولي باز هم موفق شدند در ليگ قهرمانان اروپا كارهاي بزرگي انجام دهند. (حضور در يكچهارم نهايي)
* زماني كه ميخواستيد از لستر جدا شويد، هم ژوزه مورينيو (براي يونايتد) با شما تماس گرفت و هم آنتونيو كونته. چرا چلسي را انتخاب كرديد؟
انتخاب سختي بود ولي اولين تماس را كونته گرفت. او ايدهاش درباره من شفاف بود و ميخواست با حضور من در تركيبش با دو هافبك مياني بازي كند. برايم سيستمش را توضيح داد و به من گفت نقشم در اين سيستم مهم است. خب از طرفي او ميخواست برنده هم شود!
* خب سبك بازي شما به ويژه همكاريتان در كار گروهي مانع اين نشد كه به عنوان بهترين بازيكن سال ليگ برتر، در فصل پيش انتخاب شويد. اين عنوان براي شما چه معنياي دارد؟
بازيكن سال شدن الزاماً به معني بهترين و يا بااستعدادترين بازيكن نيست. فكر ميكنم اين عنوان پاداش دو سال فوقالعادهاي بود كه در انگليس داشتم؛ دو جام با دو تيم مختلف.
* مرگ پدرتان زماني كه بچه بوديد، رقابت كردن و جنگيدن را به شما ياد داد؟
مطمئناً به من كمك كرد. حداقل كمك كردن را ياد داد... اينها چيزهايي است كه اتفاق ميافتد و حق انتخاب به آدم نميدهد. ضمن اينكه مدرسه فوتبال نرفتن به معناي پايان دنيا نيست. ميدانم كه چيزهايي به مراتب سختتر هم وجود دارد.
* خب كمي هم درباره تيم ملي فرانسه صحبت كنيد. چطور در عرض يك سال تبديل به بازيكن فيكس و ثابت تيم ملي شديد؟
اين موارد در زندگي يك فوتباليست طبيعي است. به هر حال بايد براي صلاح تيم به تصميم سرمربي احترام گذاشت ولي هيچوقت نبايد تسليم شد و يا اينكه هيچوقت نبايد بخواهي هميشه در تركيب بازي كني. ما در تيم ملي يك هدف داريم و آن هم موفقيت در جام جهاني است.
* اين احتياط و نگاه شما به مسائل باعث ميشود اغلب فراموش كنيم كه سرگرمي شما خارج از زمين فوتبال چيست...
در كل ورزش كردن را دوست دارم. عاشق نگاه كردن و البته بازي كردن تنيس هستم. بازيكن مورد علاقهام راجر فدرر است! من مثل او بلد نيستم ضربات استثنايي بزنم ولي خب در همين حد خودم ميتوانم با دوستاني كه در سطح خودم هستند، بازي كنم.
* پاتريك گاراند، مربي سابق شما در كان (2013-2015) ميگويد مدام نگران اين بوده كه نكند تختخوابتان در باشگاه را در اختيار بقيه دوستانتان بگذاريد...
(زير خنده ميزند). در كان ملاقاتي زياد داشتم. مربي ميترسيد نكند به خاطر مهرباني زيادي كه دارم تختخوابم را به دوستانم بدهم ولي اينطور نبود! دوستانم ميدانند كه شغل من چيست و چقدر برايم مهم است كه در شرايط خوبي به خواب بروم.
* معني اسم كوچكتان، انگولو، يعني چه؟
اسم پادشاه سابق مالي است. پادشاهي كه از كف شروع كرد و سلطنت را فتح كرد. تا به حال دو بار به مالي رفتهام و يكي، دو اعضاي خانواده هم آنجا دارم.
نظر دهید