کدام «کیا»؟ مساله این است
آی اسپورت – فضای فوتبال جهان این روزها تحت تاثیر انتقال گرانقیمت فیلیپه کوتینیو از لیورپول به بارسلوناست؛ انتقالی که کاتالانها خیلی برایش بیتابی میکردند و سرانجام در ازای 160میلیون یورو به وقوع پیوست. این جابهجایی بزرگ اما برای فوتبالدوستان ایرانی از یک جهت دیگر هم جذاب بود؛ اینکه یکی از مردان پشت پرده انجام آن، کیاوش جورابچیان است. حالا حدود 10سال از طرح نام «کیا» در رسانههای ورزشی ایران میگذرد. جورابچیان سال 1350 در تهران متولد شده و چند سال بعد با خانوادهاش به خارج از کشور کوچ کرده است. او زندگی اسرارآمیزی داشته و هر بار اطلاعاتی در موردش منتشر شده، به سرگیجه مخاطبان دامن زده است. آنچه مسلم است اینکه فوتبال تنها بیزینس جورابچیان نیست، اما شاید پرسودترین، آبرومندانهترین و در عین حال سرگرمکنندهترین تجارت او باشد! نخستین بار اسم کیا در سال 2006 و طی انتقال کارلوس تهوز و ماسکرانو به وستهام بر سر زبانها افتاد و شهرتش مرزهای سرزمین پدری را در نوردید. حالا اما او یک رکن و قطب مهم در فوتبال است؛ گاهی چنان اثرگذار که نامش را به عنوان طراح پشت صحنه اینترمیلان جدید با معماران چینی مطرح میکنند و گاهی چنان تاریک و کدر که میگویند از شرکای سرشناس آبراموویچ در پولشویی و فساد در فوتبال است.
هر چه هست این «کیا» مال ما نیست. او جای دیگری بزرگ شده، طور دیگری زندگی میکند و کارهایی هم که انجام میدهد مربوط به آدمهای دیگری است. ایرانیها در خیر و شر اقدامات جورابچیان سهیم نیستند، همانطور که رگ و ریشه ایرانی فلان دانشمند و جراح و فضانورد هم لزوما او را به ما مربوط نمیکند و نباید برای از آن خود کردن چنین آدمهایی زور الکی بزنیم. کوتینیو یک ستاره برزیلی است که از یک باشگاه انگلیسی به یک تیم اسپانیایی منتقل شده. کارگزار او هم کسی است که اگرچه چهلوخردهای سال پیش در تهران به دنیا آمده، اما همان سالها در بلاد فرنگ سراغ زندگیاش رفته و خرجش را از ما جدا کرده است. دست فوتبال ایران اما آنقدرها هم خالی نیست. ما هم اینجا یک «کیا» داریم که اگرچه به اندازه جورابچیان ثروتمند نیست و اگرچه کوتینیو را نمیشناسد و با آبراموویچ فالوده نمیخورد، اما از تار و پود خودمان است و بیمنت و بیجنجال دارد کار بزرگی میکند که شاید ثمراتش سالها بعد خیلیها را شوکه کند.
مهدی مهدویکیا میتوانست امروز سرمربی یک تیم لیگ برتری باشد؛ شاید خیلی جلوتر از خیلی از همنسلانش. با این وجود او مثل همیشه تصمیمی از جنس شیشه و بلور گرفت و تیپ زدن و ایستادن لب خط یا طنازی در نشست خبری بعد از هر بازی را به سروکله زدن با مشتی کودک بااستعداد فروخت. حالا آکادمی کیا روز به روز دارد قد میکشد؛ درست مثل نسل اول شاگردانش که دیر یا زود میوه میدهند و وارد کارزار فوتبال میشوند. شاید در آینده هیچکدام از این الماسها به درخشش کوتینیو نباشند، اما حتما نورشان چشممان را روشن خواهد کرد؛ بهخصوص اگر در کنار مهارتهای فنی و فوتبالی، سهمی از حجب و حیای دلنشین خود آقا مهدی را هم به ارث برده باشند. او همان «کیا»یی است که باید از داشتنش خشنود باشیم؛ یکی که از ماست، همداستان و همخاطره ماست و برای ما کار میکند. منتظر پسرهایت خواهیم ماند آقای مهدویکیا!
۴ نظر
امان از بی سوادی
سه شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۶، ۱۵:۱۳آرش
سه شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۶، ۱۸:۴۳Omid
چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۴۶Im alive
سه شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۶، ۱۵:۴۷