من مرد تنهای شبم!
آی اسپورت – درست وقتی امیدی به زنده ماندن این رسانه نیمه جان نداریم، عادل به دادمان میرسد. درست وقتی دلمان را خوش به چند مهمان تازه به فالوور رسیده کردیم که بیایند، شیرین بازی دربیاورند و بروند پی کلیپ سازی برای تلگرام و اینستاگرامشان، دوشنبه شبهای جنجالی از راه میرسند! درست وقتی عادت کرده بودیم که برنامههای تلویزیونیمان آنچه گذشت شبکههای اجتماعی باشد، دوباره سر و کله زبان سرخ عادل پیدا میشود. البته پیدا شدن که چه عرض کنم، او همیشه همین راه را در پیش گرفته بود ولی در ظلمات مطلق این روزهای برنامه سازی سیما، عادل فانوس به دست بیشتر به چشممان می آید.
بگذارید با قاطعیت ادعا کنیم که او تنها سرباز خط مقدم رسانه ملی است که در مقابل شبکههای اجتماعی و کانالهای ماهوارهای دستش را به نشانه تسلیم بالا نبرده است. برنامهای که یادش نرفته به جای موج سواری بر روی اتفاقات خبری باید به کمک ظرفیت بالای مخاطبان تلویزیون، موج سازی کند. یادتان نرود نود هم میتوانست مثل تمام برنامههای تلویزیونی، عقب مانده باقی بماند و دلش را به چند هزار مخاطب کانال تلگرامیاش خوش کند ولی عادل و تیمش ترجیح دادند که به جای نشخوار اطلاعات هفته به سر خط تولید اطلاعاتی تبدیل شوند. نود از جادوگری در فوتبال میگوید، حرفهایی را میزند که نه تنها در هیچ شبکه اجتماعی گفته نشده که قرار است از فردا مثل بمب تمام سایتها و شبکههای ورزشی را بترکاند! گفتگوهای شبانه او بهانه هزاران کلمه تحلیل و بحث و گفتگو میشود!
حالا او اواخر آستینها را بالا زده تا به عنوان یکی از معدود جنگجوهای مردمی رسانه ملی، به دل مدیران بزند و خواستههای ما را به هر بهانهای فریاد بزند. شاید در آیتم نود درجه و به طنز ولی او رسالتش را حتی به قیمت خریدن "به توچه"های رسانهای، انجام میدهد. سکانس هدایتی و بدهیهای هزارمیلیاردیاش در نود دیشب اکران شد تا ما بیشتر آه حسرت کمبود نودهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماهی در رسانه ملی را بخوریم. ای کاش آن دقایق گفتگوهای ویژه خبری بی خاصیت را در اختیار عادلها میگذاشتیم تا شاید بتوانند امید مرده دلهایمان را برای چند دقیقهای هم که شده زنده نگه دارد. اگر زورمان به تغییر نمیرسد، بگذارید حداقل ای کاشهایمان را برای همدیگر تعریف کنیم.
۱۶ نظر
پرسپولیس واقعی
سه شنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ۱۵:۰۸عادل فردوسی پور ،
کسی که دائما در برنامه ی خویش از آمار شرکت کنندگان در نظرسنجی نود می گوید ؛
ظاهرا به تعداد شرکت کنندگانش افتخار میکند اما آیا در واقع به همه ی بینندگان نود فخر می ورزد؟
مردی با پوششی شیک و لبخندی دائمی و ورجه ورجه ای همیشگی در استودیو که هنوز هم بلد نشده یک مصاحبه ی دلنشین و خاص ترتیب دهد (با شهاب حسینی و لوییز فیگو و...)
اما من فکر میکنم آنقدر که من بیننده به تعدد شرکت در برنامه اش افتخار میکنم او چنین حسی در حقیقت ندارد.
دلیل من دوری اش از پاسخ گویی به نظرات مردمی است ؛ در سایت نود با نام واقعی ام چند بار به شخص ایشان پیام فرستادم اما دریغ از یک وقع کوچک!
در همین سایت از ایشان و برنامه اش در خصوص آیتم طاهری دفاع کردم اما آشکار است که این دفاع ها دیگر برایش افتخار و لطفی ندارد.
ایشان ، از وقتی تصمیم گرفت خودش را نشان دهد ، و از وقتی به تعریف سختی های کار خویش و پرهیزهای سختی که انجام میدهد ؛ پرداخت ؛
بله از همان زمان ، آرام آرام ، در فکر و قلب خود به نفع خویش تغییر کردند و این تغییر اورا از ما دور و دور تر میکند.
به دو سه برنامه رفت تا از خودش در برابر یگانه تلقی کردن برنامه اش دفاع کند(خندوانه).
معلوم شد افزایش سن و ثبات برنامه اش او را هم مثل همه ی ما ؛
مربیانی که نمی خواهند افول خود را بپذیرند ،
یا بازیکنانی که شیرهای جوان را بر نمی تابند ؛
کارمندی که هرچه بازنشستگی اش نزدیک می شود ناسازگارتر می شود
آری
مثل همه ی ما تغییر کزد!
و معلوم تر شد این دوستی بسن بسنندگلن وایشان ، یک جانبه بوده که با گذشت زمان ، با کاهش صمیمیت و اعتماد مواجه شده است.
عادل فردوسی پور
"مردی که از خوب بودن خسته و پشیمان شده است "
و این پایان محبوبیت اورا نزدیک میکند.
کاش آخرین نقطه ی امید ما را برای دفاع از خویش کور نمی کرد.
پرسپولیس واقعی
سه شنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ۱۷:۴۸معوم شد دوستی بین بینندگان و ایشان یک جانبه بود و ...
"همیشه از اینکه به کسی به مردم جواب نمیدهد بدم می آمد ، دقت کنید ؛
اکثر پاسخها ی افراد به هم کیشان خود است بین مسئولان سیاسی باشه یا ورزشی یا رسانه ای ، فرقی نمیکند ، کسی در جواب سوال مردم چیزی نمی گوید.
وحید
سه شنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ۱۸:۰۵برنامه نود دیشب بدرستی نشان داد که در همه جای دنیا رسانه ها بدون هیچ ترس و واهمه ای هر فسادی را افشا میکنن
اما یک سوال از عادل فردوسی پور: این افشاگری فقط مختص باشگاه پرسپولیس هست یا همانطور که دربرنامه نود در مورد کالچوپولی نشان دادید احیانا اگر نزدیکی جام جهانی فسادی در ارکان فدراسیون و رئیس فدراسیون یا کادرفنی تیم ملی یا بازیکنان رخ دهد میتوانید شفاف سازی کنید
یا مصلحت و ... اجازه نمیدهد؟
حمید
سه شنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ۱۸:۳۸احتمالا برای همینه اینقدر پرحرفم. خخخخ
حامد
سه شنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ۱۵:۱۹علیرضا بیمایه
سه شنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ۱۵:۲۱معرفی میکنم
سه شنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ۱۵:۲۲مصی
سه شنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ۱۵:۳۵امید از تفت
سه شنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ۱۵:۴۲Hasan
سه شنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ۱۵:۴۷حمید
سه شنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ۱۶:۴۰من بر خلاف اکثر هوادارای پرسپولیس که انتقاداتشون از تو بابت حمایتت از کیروشه ازت انتقاد نکردم. چون معتقدم کیروش مربی خوبیه. حداقل برای ما.
من بر خلاف اکثر هوادارای پرسپولیس که معتقدند شما به خاطر تلاشت برای دلبری از هوادارن ناراضی رقیب این قدر از پرسپولیس انتقاد می کنی از شما انتقاد نکردم.
هرگز خودمو درگیر این بهانه های بی ارزش (چه درست، چه غلط) نکردم. شما موقعی در نظر من شکستی و اعتبارتو از دست دادی که مردی رو که داشت بر بازگردوندن 15 میلیارد مسروقه مون تلاش می کرد و شدیدا نیاز به کمک داشت تنها گذاشتی. سکوت کردی در حالی که خودت ادعا داری وظیفه رسانه سکوت کردن نیست. فساد به برهنه ترین شکل خودش اونجا حاضر بود تا تو نگاهی هم به اون بندازی اما تو این کارو نکردی. جناب عادل خان می بینی با این برخورد گزینشی ت با فساد عملا با کیا هم صدا و هم نوا شدی؟ جناب عادل خان فردوسی پور چرا باورت نمیشه تو هم بخشی از این سیستم فاسد شدی؟
حمید
سه شنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ۱۶:۵۷این هفته از زبان سیدجلال و ماهینی: چرا پول های هدایتی به دست ما نرسید؟ این پول ها کجا رفته؟
این که عادل دوباره بیاد همون ادعاها این بار از زبان سید جلال و ماهینی مطرح کنه درست مثل اینه که دوباره هدایتی رو بشونی رو صندلی دسته طلایی تا باز هم هم سئوال ها رو بپرسه.
جناب آقای فردوسی پور این که شما برای انتقاد یک سویه از طاهری چیزی جز استفاده مکرر از ادعاهای هدایتی نداری اوج استیصال شما رو می رسونه. که البته ما رو شاید فریب بده ولی خودت رو که نمی تونی فریب بدی. این کارت همه علامت سئوال هایی رو که بالای سرت بود رو پررنگ تر می کنه.
&
سه شنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ۱۷:۳۶یکی
سه شنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ۱۸:۳۳فقط نگاه کنید که برای زمین زدن یک مدیر مستقل و موفق چگونه همه طرف های متخاصم و درگیر با هم دست به دست هم دادند تا اون رو زمین بزنند. ببنید چه چه تعداد از اتحادهایی از قطب های عمدتا مخالف درست شد تا اون موفق نشه:
1-اتحاد صداو سیما با روزنامه نگاران همیشه منتقدش وقتی که قرار شد قضیه حق پخش مسکوت بمونه
2-اتحاد بازیکنان آفتاب پرست با آدمی مثل هدایتی
3- اتحاد عادل خان فردوسی پور با اسپانسر دزد وقتی که قضیه 15 میلیارد رو مسکوت گذاشت
واقعا جای تاسف داره که هرگز و هرگز با هم همدل نمیشیم مگر برای زمین زدن یک مدیر موفق. هنوز هم همون عادات قدیمی رو کنار نذاشتیم. همون عادت قدیمی ترجیح دادن منافع شخصی بر منافع ملی. همون عاداتی که روزی باعث قتل امیر کبیر شد و امروز در مقیاسی بسیار کوچک تر داره بر علیه طاهری کار می کنه.
کیارش احمدی به آذین
چهارشنبه ۶ دی ۱۳۹۶، ۱۱:۱۸----------------------------------------------------------------
بگذاریم برای خود داستانی از جنس فونبال بنویسیم! سرودی از جنس شوربختی و عشق.
اپیزود اول ###
داستان آلیس در سرزمین عجایب. داستان جوانی که پروانه وار وآله شمع فوتبال پابر خیابانهای سرد تهران باتوشه ای از توانائی های خویش در دیلماجی یک زبان خارجی ، پابر روزنامه ای به نام جهان فوتبال نهاد . نامهائی چون اردشیرلارودی -پژمان راهبر و...... برتارک آن می تابید.یادم رفت بگویم اینها فقط سرقفلی این ملک را داشتند... این مکان مالکی داشت به نام>>> مهدی تاج
شعارشان این بود : پیک سائی و قطب زدائی از فوتبال ایران....اجازه دادن به شکوفائی خلاقیت در فوتبال شهرستانها.............. تا اینجای کار شعارخوب و توشه فکری ای مناسب برای جوانانی بود سالها سودای این امر راداشتند.....
در این راه هرکس قرار شد چون صوفیان دشت طریقت از وابستگی های خود بگذرد......آلیس از رنگ مورد علاقه خود گذشت قرمز وجودش را کشت و در راه شگل گیری این جریان فکری دهه هفتاد هجری شمسی همراه شد جریانی که به یقین در صاف کردن قهرمانی های متداوم تیم های شهرستانی دراین سالها نقش پررنگی را ایفا نمود در این برحه هم قرمز و آبی نک و نکی کرده خرقه عادتی نموده و تکی پران قهرمانی هایی عرضه نمودند.
واما آلیس داستان ما که به مدد اشتیاق فراوان اش به فوتبال و تسلط اش بر زبان انکلیسی توانسته بود نقش اول گزارشات فوتبال خارجی و نقش سوپاپ اطمینان فوتبال در صداو سیما را کسب کند به مدد حمایت بعضی مدیران شبکه 3 سیما (که بعدها حتی عضو هیئت مدیره تیم آبی شدند) توانست ابزار رسانه ای خوبی در این امر باشد و داستان آنچنان پیش رفت که تو دانی و من
اپیزود دوم ###
گالیور درسرزمین لی لی پوت ها
گالیور داستان جدید ما ناگهان خود را در سرزمین لی لی پوت ها یافت. لی لی پوت های حقیری که درگیر دلالیسم و کشاکش فسادهای مالی -زد و بند ها -مراودات سیاسی - نژادی و قومی خود بودند .....آنقدر حقیر که وقت نداشتند به بالای خود نگاه کنند.گالیور از آن آسمان داشت به آنان می خندید. گالیور پس از مدتی از بیکاری خودش خسته شد ...بدنبال تنوع می گشت.....ناگهان فکری به ذهنش رسید شروع کرد به سربه سرگذاشتن لی لی پوت ها....آخخخ چه کیفی می داد لی لی پوت ها پربودن از سوتی های جالب .....هرهفته یکشنبه ها این داستان ادامه داشت.......داستان از وقتی بامزه تر شد که الکساندرگراهام بل توانائی به او داد که بتواند در یک استودیو صدای چند لی لی پوتی شنیده شود...... هر دوره ای یک لی لی پوتی سیبل می شد اصلا انم مهم نبود چه کسی باشد هرچه قدر هیزم آتش دعواشان بیشتر می شد خنده دار تر بود....جالبی کار هم در این بود در سال میمونی یک لی لی پوتی سمبل عشق بود و در سال اسب همان لی لی پوتی سمبل نفرت. ملقمه ای از تراژدی و کمدی هم این وسط هم گاهی اضافه می شد تا هیجان کار حفظ شود.
بعد از مدتی گالیور داستان ما از بقایای یک کشتی شکسته یک کتاب پیدا کرد:
تاریخ تمدن، یونان باستان نوشته ویل دورانت : زئوس خدای خدایان
اپیزود سوم###
چه می کنه این زئوسسسسس........ از این به بعد تقدیر انسانها و لی لی پوت ها در دستان من است.......از امروز به بعد من پادشاه خدایان و فرمانروای تمام زیارتگاههای واقع در کوه المپ هستم.این نجوای درونی به او می گفت دیگر گالیور نیست او باید نقش زئوس فوتبال را به عهده بگیرد.
او تنها شده بود و عاشق خواننده ای در آنسوی آبها که دائم می گفت ((من مرد تنهای شبم؟؟؟))
تغییرات در راه بودند/////// حالا او قرار یکشنبه های خود را به دوشنبه تغییر داده بود برای رعایای خود مسابقات گلادیاتوری (پیامکی) ترتیب داده بود که در آن طلا هبه می کرد.......جدیدا او از تلخک و ملیجک خوشش می آمد....شروع کرد به معاشرت با آنها ......یکی از آنها خیلی به دل می نشست از همه هم تودل برو تر بود در پاسخ به هرسئوال زئوس فقط می خندید ............................... زمان می گذشت و می گذشت زئوس خدای خدایان ولیکن هربار که مورد هجمه قرار می گرفت باید به همگان دوباره اعلام می کرد که من بری از رنگ قرمز هستم نگاه کنید این هم نتیجه اش ....... و در سرگشته ترین احوالات تیری آتشین به اردوگاه قرمز پوشان پرتاب می کرد.
اپیزود چهارم###
شورش گیگانتها
گیگانتها هیولاهایی بودند که تعداد آنها صد نفر برآورد شدهاست. آنها به دستور گایا برای باز پس گرفتن سلطنت و قدرت تیتانها به زئوس و دیگر المپنشینان حمله کردند. بعد از اینکه پیشگویی شده بود هیچیک از گیگانتها بدست ایزدان از بین نخواهند رفت و برای شکست دادن هیولاها به یک فانی نیاز است، المپنشینان از هراکلس تقاضای کمک کردند و با همکاری یکدیگر توانستند آنها را شکست دهند.
( داستانهای متعدد حملات هدفمند از مربیان معروف و رجال سیاسی و اقتصادی به شبکه سه سیما در دهه 80)
اپیزود پنجم###
کی روش خان
می خواهم داستان را خلاصه کنم: زئوس خدای خدایان در گذر زمان و کائنات ملیجک و تلخک را کنار زده است و برای اداره لی لی پوت ها از یک خان بعنوان مباشر خود استفاده نموده است. کی روش خان.....نقش اول فیلمفارسی ما.......خوش تیپ ...مرد عمل ...لوطی مسلک .....عیبش در این بود که طوفان دریایی او را به جزیره قصه ما آورده بود مخالفانی داشت و موافقانی....................... کی روش خان چون همزاد هندی اش سلمان خان هرجا که جا داشت دشمنانش را به زانو درمی آورد و هرجا کم می آورد سر ندبه درگاه خداوند خویش و فرار فانتزی ........فرمانی از آسمان فرارسید هیچ کس حق مخالفت با خان کی روش را ندارد.
پرده آخر###
لی لی پوت ها که مشغول کارهای خود بودند .اما در این میان انسانها و بعضی از خدایان شروع به مخالفت کردند . در اردوگاه قرمز موجودی ظاهر شد که ظاهر آرامی داشت و برای هیچ کس احساس ترسی ایجاد نمی کرد او از سرزمین خرواتسکا آمده بود یک جوجه اردک زشت
........اما ........با گذشت زمان این موجود تبدیل به هیولایی برای المب نشیان شد:
(( اژدهای تایفون))..تایفون داس را از چنگ زئوس درآورد
آب به لانه مورچگان افتاد
در شهرهمهمه شد....نه از خان کی روش کاری ساخته بود نه از زئوس ، زیرا که تایفون ، تاندونهای دست و پای زئوس را قطع کرده و او را بر روی شانههای خود گذاشت و از طریق دریا به غاری در سرزمین کیلیکیه حمل کرد. حال نوبت فرزندان زئوس بود که به کمک او بیایند .........زئوس خدای خدایان به بشر خاکی محتاج شده بود....................
آری فرزندان زئوس زئوس محتاج شماست بشتابید ------ ----- زئوس محتاج چنگ و انگشت و قلمهایتان است .....از هروسیله استفاده کنید تا آشیانه تایفون را سست کنید ......
وفراموش نکنید: *** هدف وسیله را توجیه می کند***
حمید
چهارشنبه ۶ دی ۱۳۹۶، ۱۹:۴۹عاشقتم عاشقتم عاشقتم. تا حالا کجا بودی لامصب.