بازگشت به ریل پیروزی؛ دو هفته تا الکلاسیکو
یک؛ تا پیش از این در 14 هفته قبلی شاید اینطور پیش نیامده بود که همه رقبا، شب قبل یا ساعتی قبلتر بازیهایشان را ببرند و تیم والورده بازی را تحت فشار شروع کند. تسایهای دو هفته قبل مقابل سلتا و والنسیا که با کمی بداقبالی و اشتباهات داوری 4 امتیاز بارسا را پراند و رئال را نزدیکتر کرد؛ برد درخشان مادریدیها مقابل سویا هم شرایط را سختتر کرد و همین شد که بازی در زمین ویارئال از دقیقه صفر دشوارتر از گذشته به نظر میرسید. این فشار با در نظر گرفتن مصدومیت اینیستا، بیرون رفتن اومتیتی از ترکیب و تغییرات اجباری ناشی از این کمبودها میتوانست دسامبر بارسا را دو هفته قبل از الکلاسیکو تلختر کند اما در نهایت مثل خیلی از مسابقات این فصل، این والورده و شاگردانش بودند که لبخند میزدند و رقبا به هفتههای آتی و دوئلهای رودررو دل میبستند. برد بارسا در مسابقهای که به نظر میرسید دقیقه به دقیقه گرههای کورتری پیدا میکند این تیم را به ریل پیروزیهایش در لالیگا برگرداند و فارغ از کیفیتی که تیم والورده در المادریگال سابق ارائه داد، این اتفاق دو هفته قبل از دوئل بزرگ در برنابئو اهمیت دو چندان داشت.
دو؛ تغییر سیستم والورده و بازی با دو مهاجم و چهار هافبک دیگر از یک مساله موقتی عبور کرده و به نظر میرسد فعلا سیستم پایه بارسا 2-4-4 است و بر اساس اتفاقات بازی در طول جریان مسابقه احتمال تغییر وجود خواهد داشت. این تغییر سیستم با توجه به ترافیک بازیکن در خط میانی مزیتهایی داشته و باعث میشود ستارهای مثل پائولینیو بیرون نماند یا به دنیس سوارز و آندره گومش هم بازی برسد اما وقتی فضاها تنگ میشود و خط میانی عملا کارایی لازم برای خلق موقعیت ندارد در خط حمله نیز با یک بازیکن کمتر فشار کمتری به خط دفاعی حریف وارد میشود و اختلال بزرگی در فاز حمله به وجود میآید. این اتفاق تا دقیقه 60 بازی با ویارئال نمود عینی داشت و بارسا خیلی کمتر از حد استاندارد خودش به حریف فشار وارد کرد و موقعیت ساخت اما با حضور پاکو آلکاسر بارسا به همان سیستم گذشته برگشت و خوششانس هم بود تا با یک بازیکن کمتر از حریف فشار را روی میزبان بیشتر و بیشتر کند و در بیست دقیقه پایانی به نتیجه دلخواهش برسد. البته که والورده حق دارد تا از تمام پتانسیل تیمش در خط میانی استفاده کند چرا که حتی اگر آردا توران از این تیم جدا شود هنوز رافینیای با استعداد – که تا اینجای فصل مصدوم بوده – هم در راه است و شاید کوتینیو یا یکی در اندازههای او به این خط میانی اضافه شود؛ اما به نظر میرسد این تعدد حضور هافبکها در زمین بیشتر از اینکه به بالا رفتن کیفیت بارسا در فاز حمله و رسیدن سریعتر به ریتم دلخواه همیگشی کمک کند به نوعی باعث سردرگمی و درهمریختگی مدل بازی این تیم شده و مقابل تیمهای سختکوش کاری میکند که رسیدن به گل از همیشه دشوارتر شود.
سه؛ دو هفته قبل از الکلاسیکو بازی کردن با پیکه و فرمالن در خانه حریفی که در ضد حمله تخصص دارد میتوانست اوضاع را وخیمتر کند اما حداقل در این مسابقه این زوج گاف واضحی نداد و نمایش استانداردی داشت. البته که دیدار با دپور در نوکمپ هم نمیتواند فشار لازم روی این ترکیب در میانه خط دفاع را آزمایش کند اما با توجه به زمان بازگشت ماسچرانو بعد اومتیتی به ترکیب، بازی کردن در سانتیاگو برنابئو مقابل رئال مادرید بزرگترین چالش زوج فرمالن – پیکه خواهد بود و البته میتواند ذهن والورده را به خود مشغول کند که آیا با این زوج و با در نظر گرفتن میزان آمادگیشان هر چقدر هم که تراشتگن روی فرم باشد میتوان در برنابئو گل نخورد؟
چهار؛ سوارز کمکم به فرم مطلوب نزدیک میشود، مسی در روزهای نه چندان فوقالعادهاش به رکورد گلزنی گرد مولر میرسد، تراشتگن به سطح نویر نزدیک و نزدیکتر میشود و آلبا همچنان بینظیر است و شاید بتوان او را بهترین بازیکن این فصل بارسا بعد از مسی نامید اما همه اینها را که کنار بگذارید به یک کاتالانی باتعصب باید برسید که نمایشهایش حتی در سختترین مسابقات و در پست غیرتخصصی چیزی از شماره پیراهنش(20) کم ندارد. سرخی روبرتو را امروز فوتبالیها بیشتر با آن گل هیجانانگیز دقیقه 96 مقابل پاریسنژرمن میشناسند اما اگر بارسایی باشید او را به خاطر موفقیتش در همه پستهایی که به میدان رفته ستایش میکنید، روبرتو را به شکل آچار فرانسهای خوشساخت اما ساده میبینید که در عین گمنامی میان ستارههای بارسا، برای جوانهای تیم و بازیکنان تیم B بارسا میتواند یک الگو باشد. روبرتو در اصل یک هافبک میانی نیمهتهاجمی – نیمهتدافعی است که هر بار در پست اصلیاش به میدان رفته نمایش هیجانانگیز و موثری ارائه داده اما او بارها توسط انریکه و والورده به عنوان مدافع راست در دشوارترین مسابقات به میدان رفته و از آزمونی سخت سربلند بیرون آمده. البته که انریکه و تیمش برای رساندن روبرتو به این سطح مرارت زیادی کشیدند و خود سرخی هم از قبل این تغییر پست آشکارا ضرر کرد اما حالا وقتی ویدال و سمدو روی نیمکت مینشینند تا یک هافبک میانی در دفاع راست به میان برود هیچ کس نیست که در ذهنش تردید کند که چرا او؟ اگر تا قبل از این از ژاوی و اینیستا به عنوان بهترین و باکیفیتترین محصولات لاماسیا شناخته میشد امروز هم باشگاه بارسلونا و مدیرانش میتوانند به پرورش استعدادی مثل سرخی روبرتو از این خاستگاه استعدادهای جوان افتخار کنند. البته که سرخی نبوغ و دلربایی همبازیان استثناییاش را نداشته و به اندازه مسی و اینیستا چشمنواز بازی نمیکند اما همان مسیر را طی کرده و امروز در 25 سالگی به مرزی از پختگی رسیده که بتوان او را کارامدترین محصول لاماسیا در بین ستارههای گمنام بارسا نامید.
۱ نظر
بس
دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۶، ۲۳:۰۸