همان همیشگی؛ در ستایش پپ
آیاسپورت- «گواردیولا ناپختهترین مربی جهان است.» بعید است جز زلاتان ابراهیموویچ، هیچکس دیگری با جمله او موافق باشد و باقی جهان مشغول لذت بردن از کیفیت تیمی هستند که او ساخته است. نابغهای که هر تکه از پازلهای فلسفهاش را از جایی جمع کرده است؛ قطعهای از روستای پدری و تکهای از توپجمعکنهای لاماسیا. مردی که در ستایش نتایجش در سالهای اخیر تنها میتوان به گفتن «همان همیشگی» اکتفا کرد.
از سنپدرو تا نیوکمپ
«در روستایی که من به دنیا آمده بودم، همه آدمها عادت داشتند با هم سلام و احوالپرسی کنند. چه همدیگر را میشناختیم، چه نه، باید به همه عابرها سلام میکردیم. ژن معاشرت کردن و نزدیک شدن به بازیکنان را از همان روزها حفظ کردهام.»
خانه والدین پپ گواردیولا در دهکده 7هزارنفری سنپدرو زیباترین خانه این روستاست. خانهای که پدر پپ - که خودش معمار است- آن را طراحی کرده. قدیمیهای روستا، گواردیولا را به خوبی یادشان است؛ پسربچهای با پاهای پرانتزی که «گواردی» صدایش میکردند و همیشه دختری به اسم پیلار هم کنارش بود. پپ هنوز هم برای تصمیمگیریهای مهم زندگیاش به سنپدرو میآید. برای انتخاب بارسلونا، بایرنمونیخ و منچسترسیتی او چندهفتهای به سن پدرو میآید و در آرامش همین روستای کوچک بزرگترین تصمیمهای فوتبالیاش را میگیرد. دهکدهای کوچک که پر از بارها و مغازههایی است که نامشان را گواردیولا گذاشتهاند؛ درست مثل تنها زمین فوتبال روستا که نامش «گواردی» است.
اعتمادبهنفس کاتالانی
« من به تیمی بدون اونا فکر میکنم. تمام هفتهی پیش به ساختن یه بارسای جدید بدون اونا فکر کردم و تواناییش رو دارم.»
در تاریخ هیچ باشگاهی در اسپانیا یک پسربچه توپجمعکن به تیم اصلی باشگاه نرسیده و بعد هم روی نیمکت همان باشگاه ننشسته است. اما پپ در 37سالگی در حالی که روبهروی خوان لاپورتا و پیشنهاد سرمربیگری بارسلونا ایستاده بود، این جملهها را گفت. «گواردی» بدون اینکه ترسی از ستارههای اسمورسمدار تیمش داشته باشد، رونالدینیو، دکو و اتوئو را بازیکن مازاد اعلام کرد و در روز اول قرارداد به مدیران بارسا گفت به آنها نیازی ندارد. پپ ماموریت رساندن پیغام به رونالدینیو را برعهده گرفت؛ « تو هنوز فوقالعادهای. اما از آمادگی دوری و به درد سبکی که توی ذهنم داری، نمیخوری.» بارسلونای پپ گواردیولا اینگونه ساخته شد. با اعتمادبه نفس فوقالعادهی مردی که تا پیش از اخراج رونالدینیو و دکو، حتی یکروز هم در باشگاهی حرفهای مربیگری نکرده بود.
خالق فوتبال مدرن
«من عاشق توپ هستم و همیشه دوست دارم با آن بازی کنم. از روزی که در بارسلونای بی مربیگری کردم، خواستم به این شکل بازی کنم. اگر روزی فوتبال مالکانه جواب نداد، بازنشسته خواهم شد.»
پپ، هنوز هم خود را مدیون یوهان کرایف میداند؛ کسی که در دسامبر سال 1990 برای اولینبار به گواردیولا اجازه داد با لباس بارسا وارد زمین شود، در جلسات تمرینی با شاگرد بااستعدادش درباره تاثیر کوچک کردن فضای زمین مسابقه برای حریف حرف میزد. 27سال از روزی که پپ موفق شد برای بارسلونا بازی کند، میگذرد. اما داستان فوتبال برای پپ هنوز هم همانقدر ساده و خطی است که یوهان کرایف به آنها گوشزد کرده بود؛ « باید تیم مقابل را برای بازپس گرفتن توپ دچار سرگیجه کنید و بعد با قدرت خطحمله کارشان را ساخت.» بزرگترین تفاوت فلسفهی کرایف و پپ شاید در این باشد که اسطورهی هلندی به جذاب ماندن فوتبال معتقد بود، اما پپ حاضر است برای پیروزی بر منچستریونایتد در اولدترافورد، به ستارههایش دستور بدهد 5دقیقه توپ را در گوشهی نقطهی پرچم کرنر نگه دارند و بازی را از جریان بیندازند؛ اختلاف عقیدهای که منجر به اخراج شدن کرایف از بارسلونا و ماندگاری پپ در هر باشگاهی است که روی نیمکتش مینشیند.
شهر ممنوعه
« مربی، فوتبال رو به ما فهموند. پپ فقط به ما دستور نمیداد. اون همهچیز رو توضیح میداد. این باعث میشد دلیل پشت هر دستورش رو بدونیم. با روش پپ، هر چیزی معنا و مفهوم داشت.»
پیکه از اهمیت تفهیم کردن بازیکنان توسط پپ میگوید. پپ همیشه پشت درهای بسته تیمش را آماده میکرد؛ آنقدر که مطبوعات انگلیسی زمین تمرین منچسترسیتی را «شهر ممنوعه» میدانند. در مربیگری آماده کردن بازیکنان سختترین بخش کار است؛ مانند درست کردن خوراک لوبیا. بعضی لوبیاها خوب میپزند. بعضی هنوز سفت ماندهاند و بعضی دیگر هم جانیفتادهاند. اما دستپخت گواردیولا در طبخ خوراک لوبیایش بینظیر است. فرقی نمیکند پپ در اسپانیا، آلمان یا انگلیس باشد. تمام لوبیاهایی که زیرنظر او آماده میشوند، یکدست و به یک اندازه پخته خواهند بود. به خاطر همین هم نسخهی پپ برای آماده کردن دیبروین با دیوید سیلوا در منچسترسیتی فرق میکند. پپ معمولا دیبروین را در تمرینات زیرفشار میگذارد، اما دیوید سیلوا به اعتقاد پپ یک جنتلمن است که باید استراحت بیشتری داشته باشد. در فلسفه پپ مهم این است که تمام لوبیاها برای رسیدن به پیروزی به یک اندازه پخته شوند.
واکسن انگلیسی
« مثل آدمی بودم که وارد قاره جدیدی شده؛ بدون اینکه نسبت به چیزی اطلاع یا مصونیت داشته باشد. حتی گلبولهای سفید بدنم نسبت به ویروسهای سرماخوردگی انگلیس هم واکنش بهدردبخوری نداشتند؛ اما برای فصل جدید واکسینه شدهام.»
شناختن لیگ جزیره و مصائب باشگاههای فیزیکی انگلیسی، تاوان یک سال ناکامی را برای پپ و منچسترسیتی به همراه داشت. مطبوعات انگلیسی درباره تغییر سبک بازی، آنقدر به پپ فشار آوردند که اعلام کرد ترجیح میدهد به جای تغییر بازی مالکانه از دنیای مربیگری خداحافظی کند. اما شروع طوفانی پپ و سیتیزنها در این فصل همه را غافلگیر کرده است. کونته، مورینیو و کلوپ همه در برابر پپ زانو زدند تا هنوز هم پیدا کردن پادزهری برای حملات پردامنهی سیتی بزرگترین مشغلهی ذهنی در انگلیس باشد. سیتی تبدیل به تیمهای همیشگی پپ شده است؛ شبیهسازی اتفاق افتاده است. کافی است نگاهی به کوین دیبروین و سیلوا بیندازید. شبیه بارسای در اوج. یادآور اینیستا و ژاوی و خلاقیت هافبکهایی که انگار تمامی ندارند.
۱ نظر
majid
چهارشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۶، ۱۴:۲۸