زندگی زیباست
آی اسپورت- بیا پیشم بنشین تا قهوهای میهمانت کنم و برایت باز بگویم که زندگی چقدر زیباست، مخصوصا به وقت باختن. بیا تا برایت بگویم که زندگی چقدر دلفریب است وقتی نتیجه نگیری. در آن لحظهها که سرت را پایین انداختهای، در آن لحظهها که داری زیر نگاه سنگین هزاران تماشاچی، طول و عرض زمین را طی میکنی، در همان لحظهها که حواست نیست، ما با توییم، بیتوجه به اینکه طرفدار تیم رقیبت باشیم. اهمیت ندادن به اینکه بازی را ما برده باشیم. بیخوشحالی از اینکه ناراحتی و غم تو باید مولد و موید شادی ما باشد.
پس بیا پیشم بنشین کهنهسوار تا قهوهای میهمانت کنم. چای داغی حتی. بیا بنشین تا یادت بیاورم که زندگی حتی به وقت باختن هم زیباست. بیا تا در گوشت بگویم که هیچ زیبای خیرهکنندهای، جاودانی نیست. بیا تا قهوهای داغ و جملهای گرم نثارت کنم کهنهسوار. بیا تا در گوشت باز بگویم که این باخت مال تو نیست، که این شکست چیزی از ارزشهای تو کم نمیکند. بیا تا خیالت را راحت کنم که کسی از تو ناراحت نیست، که همه تو را دوست دارند مخصوصا فاتحانت. مخصوصا شکستدهندگانت. تو یک نبرد را باختی اما جنگ را پایانی نیست.
بیا پیشم بنشین تا قهوهای میهمانت کنم، یک «قهوه داغ، غلیظ، تلخ، جوش، بیرحم، خون خستگیبخش مردهای بیجان»*! بیا تا خیالت را راحت کنم تا بدانی که عزیزی، که دوستداشتنی هستی حتی اگر برای تیم رقیب کار کنی باز مورد احترامی، که 2017 سال تو بود حتی اگر نیمه دومش برایت آنطور که دوستداشتی سرشار از پیروزی نباشد.
بیا پیشم بنشین برای فنجانی قهوه، برای بشقابی از همصحبتی، برای یک سینی گپوگفت. تو روی صندلی بنشین و سکوت کن و هیچ نگو و قهوه تلخت را هم بزن و من برایت داستانها میسازم، برایت افسانهها میگویم از مردهای خستهای که قهوههای داغ حالشان را خوب کرد. یک قهوه داغ دارچینخورده مخصوص برای تو که «اسپیشیالگست» امروز این صفحه محقری. قهوه تلخت را هم بزن و «ریموند چندلر» بخوان. قهوه داغ را هم بزن و «ادیت پیاف» گوش کن. بازیها دوباره از راه میرسند، بردها دوباره تکرار میشوند و تو دوباره به صدر جدول برمیگردی. برنگردی هم مهم نیست. تو را برای جامها دوست نداشتیم که برای جام نگرفتنها از دستت بدهیم. تو را با بردها دوست نداشتیم که با باختها دست از تو بکشیم.
سرت را بالا بگیر کهنهسوار. بیا سر میز محقرم بنشین تا قهوهای ارزان تقدیمت کنم برآمده از نان حلال. یک «قهوه داغ، غلیظ، تلخ، جوش، بیرحم، خون خستگیبخش مردهای بیجان»!
* سطری از کتاب خداحافظی طولانی ریموند چندلر
۱ نظر
Ava_86
سه شنبه ۵ دی ۱۳۹۶، ۱۵:۲۴